رویا میرعلمی بازیگر نقش نوشین در سریال دلدادگان است. وی متولد سال 1357 در شهر فزوین می باشد. در مورد روز و ماه تولدش چیزی منتشر نشده است. رویا میرعلمی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون می باشد. که البته بیشترین فعالیتش را در زمینه تئاتر گذرانده است. مدرک تحصیلی وی در مقطع کارشناسی طراحی صحنه از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران میباشد.
رویا میرعلمی نخستین بار در سال 78 با سریال «واقعه در مجلس سودابه خوانی» وارد تلویزیون شد اما در سریال زمانه که در آذرماه سال 1391 به کارگردانی حسن فتحی از شبکه 3 سیما روی آنتن رفت دیده شد و این 49 قسمت از سریال زمانه باعث به شهرت رسیدن رویا شد.
همچنین در سال 87 اولین فیلم سینمایی خود به نام "برادر" را بازی کرد و بعد از آن به تدریج در فیلم های سینمایی صبح روز هفتم و بیداری و ... فعالیت کرد.
سریال شمعدانی که در سال 93 توسط سروش صحت ساخته شد و در سال 94 به روی آنتن شبکه 3 رفت باعث بشتر دیده شدن رویا میرعلمی شد.
رویا میرعلمی در این سریال نقش سیما خواهر هوشنگ را بازی می کرد که به نوعی بازی وی در طنز شمعدانی بسیار متفاوت تر از بازی وی در طنز لیسانسه ها بود.
رویا میرعلمی متأهل است. وی همسر حسین کیانی می باشد. رویا و حسین در تئاتر با هم آشنا شدند. اولین تجربه بازیگری رویا میرعلمی با حسین کیانی در تئاتر بوده است. این دو بعد از همکاری در نمایش خویش خانه به این نتیجه رسیدند که می توانند زوج خوبی باشند و با 4 سال اختلاف سنی با هم ازدواج کردند. حسی کیانی متولد سال 53 می باشد. به گفته رویا میرعلمی هنوز بعد از 10 سال ازدواج با همسرش در مرحله آشنایی به سر می برند.
حاصل این زندگی مشترکشان یک پسر به نام کارن است.
وقتی از رویا میرعلمی برای انتخاب نام کارن پرسیده شد پاسخ داد که به موسیقی علاقمند بوده و کارهای کارن همایونفر را دنبال می کرده است. زمانی که باردار شده خیلی دوست داشته است که فرزندش دختر شود اما وقتی فهمید که فرزندش پسر است دیگر چیزی برایش مهم نبود و نگاهش به زندگی با مادر شدن تغییر کرد. و به دلیل علاقه ای که به کارهای کارن همایونفر داشت نام فرزندش را کارن گذاشت.
بیوگرافی و عکس رویا میرعلمی و همسرش
گالری عکس رویا میرعلمی
عکس رویا میرعلمی در سریال لیسانسه ها
عکس شخصی اینستاگرام رویا میرعلمی
حبوبات لازم
شعر عاشقانه غمگین کوتاه
غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد
که درختانش سالهاست مرا از یاد بردهاند
غمگینم و این ربطی به تو ندارد
که پسر همسایهام نبودی
تا هر صبح پنجره را باز کنم
بی آنکه جواب سلامت را بدهم
با بنفشهای در گیسوانم
کاش به زنی که عاشق است
میآموختند چگونه انتقام بگیرد
غمگینم که عشق اینهمه مهربان است
مژگان عباسلو
اشعار عاشقانه سوزناک
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت
سعید بیابانکی
آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد
این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است
یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است
زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق
در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است
یک جمله بگو دلبرکم ! … حرف دلت چیست ؟
عاشق شده این شاعر و … دنبال جواب است
من از راهی دور
برای خواندنِ خواب های تو آمدهام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانیِ حروف
باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،
من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم
من
مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،
خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه
من
بارانِ بریده ام به وقتِ دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوتِ بی خواب و طی،
مگر من چه کردهام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟
سیدعلی صالحی
تو این سکوت بی کسی صدای دلدار و ببین
تو این شبا تو رویاها چهره عاشق رو ببین
وقتی دلت تنگه براش بغض چشاتو میگیره
تو لحظه های عاشقی نم نم بارون رو ببین
اشعار زیبای غمگین و عاشقانه
رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر استبین ما این فاصله “بسیار” باشد بهتر است
من به دنبال کسی بودم که “دلسوزی” کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد
سر نوشت “رازداری”، دار باشد بهتر است!
خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است
از همان روز نخست آوار باشد بهتر است
گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن
گاه اگر از تو دلم بیزار باشد بهتر است
زیباترین شعرهای عاشقانه نو و سپید
تو نیستی و خورشید
غمگینتر از همیشه غروب خواهد کرد
و من دلتنگتر از فردا
به تو فکر میکنم
چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره میشد
اکنون که بازوان خاک
پیکرت را در آغوش گرفته است
کلمههای سیاه پوش شعرم
برایت مرثیههای دلتنگی سرودهاند
شعر غمناک برای یار
عاشقت نشدم
که ناچار باشم برای دوستت دارم هایم
مجوز بگیرم
دوستت دارم هایم را منتشر کنم
و بعد تصور کنم این شعر را
معشوقهات برای تو میخواند...
لیلا کردبچه
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
شعر غمگین زندگی
یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام
آرام وسرد گفت:که در طالع شما…
قلبم تپید، باز عرق روی صورتم نشست
گفتم بگو مسافر من میرسد ؟ و یا…
با چشمهای خیره به فنجان نگاه کرد!
گفتم چه شد؟ سکوت بود و تکرار لحظه ها
آخر شروع کرد به تفسیر فال من…
با سر اشاره کرد که نزدیکتر بیا
اینجا فقط دو خط موازی نشسته است
یعنی دو فرد دلشده ی تا ابد جدا
انگار بی امان به سرم ضربه میزدند
یعنی که هیچ وقت نمی آید او خدا؟؟؟
گفتم درست نیست، از اول نگاه کن
شعر سوزناک عاشقانه
خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا
گذری کن که ز غم راهگذر نیست مرا
گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سر سودای تو دارم غم سر نیست مرا
ز آب دیده که به صد خون دلش پروردم
هیچ حاصل به جز از خون جگر نیست مرا
بی رخت اشک همی بارم و گل میکارم
غیر از این کار کنون کار دگر نیست مرا
محنت زلف تو تا یافت ظفر بر دل من
بر مراد دل خود هیچ ظفر نیست مرا
بر سر زلف تو زانروی ظفر ممکن نیست
که تواناییی چون باد سحر نیست مرا
دل پروانه صفت گر چه پر و بال بسوخت
همچنان ز آتش عشق تو اثر نیست مرا
غم آن شمع که در سوز چنان بی خبرم
که گرم سر ببرند هیچ خبر نیست مرا
تا که آمد رخ زیبات به چشم خسرو
بر گل و لاله کنون میل نظر نیست مرا
امیر خسرو دهلوی
به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد
که ز جان در ره آن جان جهان میگذرد
از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر
آنکه گاهی ز در دیر مغان میگذرد
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
که بد و نیک جهان گذران میگذرد
دل بیچاره از آن بیخبر است ار گاهی
شکوه از جور تو ما را به زبان میگذرد
آه پیران کهن میگذرد از افلاک
هر کجا جلوه آن تازه جوان میگذرد
چون ننالم که مرا گریه کنان میبیند
به ره خویش و ز من خندهزنان میگذرد
هاتف اصفهانی
شعر غمگین جدایی
این ابرها را
من در قاب پنجره نگذاشته ام
که بردارم
اگر آفتاب نمی تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده توام
خانه ام
در مرز خواب و بیداری ست
زیر پلک کابوس ها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم بر نمیآید
رسول یونان
نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟
چو شادم میتوانی داشت، غمگینم چرا داری؟
چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان آری
چه غم خواری؟ که هر ساعت تنم را در بلا داری
به کام دشمنم داری و گویی: دوست میدارم
چگونه دوستی باشد، که جانم در عنا داری؟
چه دانم؟ تا چه اجر آرم من مسکین بجای تو
که گر گردم هلاک از غم من مسکین، روا داری
بکن رحمی که مسکینم، ببخشایم که غمگینم
بمیرم گر چنین، دانم مرا از خود جدا داری
مرا گویی: مشو غمگین، که خوش دارم تو را روزی
چو میگردم هلاک از غم تو آنگه خوش مرا داری!
عراقی کیست تا لافد ز عشق تو؟ که در هر کو
میان خاک و خون غلتان چو او صد مبتلا داری
عراقی
شعر عاشقانه تنهایی
نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم
دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم
نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم
ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم
کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی
که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی
برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه
آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه
نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم
نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم
منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی
اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی….
اشعار غمگین عاشقانه
باید کسی باشد شبی ماتم بگیرد
وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد
باید کسی باشد که عکس خنده ام را
در لابه لای گریه اش محکم بگیرد
چشمش به هر کوچه خیابانی بیافتد
باران تنهاتر شدن، نَم نَم... بگیرد
هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد
آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد
از گریههای او خدا قلبش بلرزد
از گریههای او نفسهایم بگیرد
من! جای خالی باشم و او هم برایم
هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
پویا جمشیدی
کاش میشد عشق را آغاز کرد
با هزاران گل یاس آن را ناز کرد
کاش میشد شیشه غم را شکست
دل به دست آورد نه اینکه دل شکست
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود…………….
نمی بخشمت……………………….
شعرهای غمگین زیبا
ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست
جانم آن لحظه که غمگین تو باشم شادست
مولانا
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
حافظ
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست!
من از راهی دور
برای خواندن خواب های تو آمدهام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانی حروف
باید به مراسم آسان اسم تو برگردم،
من به شنیدن اسم تو عادت دارم
من
مشق نانوشته ام به دست نی،
خواندن از خواب تو آموخته ام به راه
من
باران بریده ام به وقت دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوت بی خواب و طی،
مگر من چه کرده ام
که شاعرتر از اندوه آدمی ام آفریده اند؟
سیدعلی صالحی
اشعار سوزناک عاشقانه و غمگین
من اهل دوزخم ار بی تو زنده خواهم شد
که در بهشت نیارد خدای غمگینم
سعدی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
مرا گویی: مشو غمگین، که غمخوارت شوم روزی
ندانم آن، کنون باری، مرا غم خوار میداری
عراقی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا
نمیکشد دل غمگین به گفتگوی دگر
صائب تبریزی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
جهانی شاد و غمگیناند از هجر و وصال تو
به وصلم شادمان گردان که از هجر تو غمگینم
سیف فرغانی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
ای جمله بی تو غمگین چون عندلیب بی گل
من از غم تو شادم چون بلبل از بهاران
سیف فرغانی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
هر که بیماری فراق کشید
عاقبت شربت وصال چشید
هر که غمگین در انتظار نشست
شادمان در حریم یار نشست
هلالی جغتایی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
عشق آن بُغضِ عجیبیست که از دوریِ یار
نیمه شب بینِ گلو مانده و جان میگیرد
فهیمه تقدیری
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
بی پنجرهای غریبهای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی میخواهد
یک روز بزرگ میشوی و میفهمی
~*~*~*~*~*~*~*~*~
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمیکند
چیزی شبیه گریه زلالم نمیکند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمیکند
آشنایی با روش تهیه دست پیچهای فلافل اسپایسی مناسب روزهای خانه تکانی
مواد لازم برای تهیه فلافل :
روغن سبزیجات | 2 قاشق سوپخوری |
پیاز کاملا ریز شده | یک عدد |
سیر کاملا ریز شده | یک حبه |
نخود پخته یا کنسرو شده | 400 گرم |
پودر زیره و گشنیز | هر کدام یک قاشق چایخوری |
برگ خرد شده گشنیز | 2 قاشق غذاخوری |
زرده تخم مرغ | یک عدد |
آرد ساده | نصف پیمانه (75 گرم) |
طرز تهیه فلافل: ّfalafel
یک قاشق سوپخوری روغن را درون تابهای روی حرارت متوسط، قرار دهید.
سیر و پیاز را به درون تابه اضافه کرده و 3- 2 دقیقه آنها را هم زده تا نرم شوند.سپس آنها را درون یک همزن ریخته و نخود، ادویه، گشنیز، زرده تخم مرغ، نمک و فلفل را به آنها اضافه کرده، دستگاه را روشن کنید تا خوب با هم مخلوط شوند.
دست هایتان را آغشته به آرد کنید و از مخلوط، کوفته قلقلی هایی به قطر 5 سانتیمتر تهیه کرده و آنها را درون یک بشقاب، به مدت 30 دقیقه در یخچال قرار دهید.
یک قاشق سوپخوری از روغن باقیمانده را درون یک تابه نسوز ریخته و آن را روی حرات متوسط - زیاد قرار دهید.
هر طرف فلافلها را حدود 2- 1 دقیقه یا تا زمانی که طلایی رنگ شوند حرارت دهید. بگذارید فلافلها کمی خنک شوند.
در هر دست پیچ سه عدد از فلافل ها را قرار داده و در صورت تمایل آنها را همراه با سالاد، ماست، سس گوجه فرنگی میل کنید.
کلسترول خون نوعی چربی است که در خون گردش میکند. کلسترول خون به دو نوع LDL یا کلسترول بد خون یا HDL یا کلسترول خوب خون تقسیم میشود. اگر میزان طبیعی کلسترول خون بیش از حد عادی شود در سرخرگها رسوب میکند. پس اگر در آزمایش شما کلسترول خون از حد نرمال آن بالاتر است باید به فکر کاهش آن باشید.
بدن انسان کلسترول خون را میسازد، بدون توجه به غذایی که میخورید. کلسترول همچنین از غذاهایی که فرد میخورد نیز تامین میشود، کلسترول فقط در غذاهای حاصل از جانوران یافت میشود و در غذاهای گیاهی اصلا وجود ندارد.
کلسترول خون بهخودیخود نمیتواند در خون حرکت کند بلکه بوسیله پروتئینهای خاصی حمل میشود. ترکیب کلسترول و پروتئینهای حمل کننده لیپوپروتیین نامیده میشود. دو نوع لیپوپروتیین وجود دارد:
LDL را بهعنوان حمل کننده محموله و HDL را بهعنوان حمل کننده زباله در نظر بگیرید. LDL کلسترول را از کبد میگیرد و به سلولها تحویل میدهد، HDL کلسترول اضافی را از برمیدارد و به کبد میبرد. سطح کلی کلسترول ترکیبی از LDL و HDL است.
بدن بیشتر از مقدار نیاز کلسترول میسازد تا سالم بماند. بیشتر مردم آمریکا کلسترول و چربی زیادی مصرف میکنند که در نتیجه سطح کلسترول خونشان بالا میرود و یکی از علتهای بیماری قلبی محسوب میشود.
کلسترول بد یا LDL اضافی در سرخرگها رسوب میکند، که این سرخرگها خون را به مغز و قلب میرسانند. این رسوبات با مواد دیگری ترکیب میشوند و پلاکها را تشکیل میدهند. پلاک رس وب سخت و ضخیمی است که در رگها تشکیل میشود. ساخته شدن پلاکها آترواسکلروزیس یا سخت شدن رگها نام دارد. پلاکها قادرند مسیر داخلی رگها را باریک کنند و جریان خون به قلب را کاهش دهند.
پزشک سطح کلسترول خون فرد را با بررسی نمونه کوچکی از خون میتواند تشخیص دهد. این آزمایش میتواند سطح تام کلسترول خون فرد را نشان دهد.
سطح کلسترول HDL با سطح کلسترول LDL مقایسه شود.
میزان کلسترول تام فرد
تعداد ریسکفاکتورهایی که فرد برای بیماری قلبی دارد
سن و میزان فعالیت فرد
وضعیت فعلی سلامتی فرد
برای اطمینان از نتیجه با پزشک خود مشورت کنید.
سطح کلسترول تام همیشه بهعنوان ریسک فاکتور که خطر بیماری قلبی را افزایش میدهد در نظر گرفته نمیشود. اگر فرد کلسترول تام و HDL بالایی داشته باشد احتمالا با خطر افزایش یافته حمله قلبی مواجه نخواهد بود.
زنان بطور ویژه سطح HDL بالایی نسبت به مردان دارند. برای مثال یک زن با HDL بالا سطح کلسترول ۲۴۰ یا بالاتر را بدون هیچ خطر افزایشیافتهای دررابطه با بیماریهای قلبی خواهد داشت.
دیابت
سیگار
فشار خون بالا
چاقی (شاخص حجم بدن بیشتر از ۳۰ باشد)
سن (مردان ۴۵ یا بیشتر، زنان ۵۵ و بیشتر)
سابقه خانوادگی برای بیماریهای قلبی
سبک زندگی کمتحرک
چربی خون کمک باشد.
کاهش کلسترول خون
۱- چربی و غذاهای سرخ کردنی کمتر بخورید و در حد امکان غذاهای کمچرب یا بدون چربی انتخاب کنید.
۲- در هنگام خوردن چربی نوع غیراشباع آن را انتخاب کنید (چربیهای غیر اشباع در دمای اتاق بهصورت مایع هستند، مانند روغنهای گیاهی. از مصرف روغنهای استوایی مانند روغن نارگیل و پالم و هر روغنی که در دمای اتاق بهصورت جامد است نیز خود داری کنید)
۳- گوشت ماهی و مرغ را بیشتر از گوشت قرمز مصرف کنید.
۴- مقدار تام گوشت قرمز، ماهی، گوشت طیور، و پنیرهای کمچرب را تا ۷ انس یا کمتر در روز کاهش دهید.
۵- در صورت سیگاری بودن آن را ترک کنید.
۶- وزن اضافی را کم کنید.
۷- فیبرهای محلول را که از میوهها، لوبیا، نخود، و جو دو سر تهیه میشود بیشتر مصرف کنید.
۸- مصرف زرده تخم مرغ را نیز برای خودتان محدود کنید و بیشتر از ۳ وعده در هر هفته مصرف نکنید ( سفیده تخم مرغ عاری از چربی است).
۹) ورزش کنید.