topnaz

تاپ ناز

topnaz

تاپ ناز

بیوگرافی فرنوش شیخی و عکس های فرنوش و همسرش کاوه رضایی

بیوگرافی و عکس های فرنوش شیخی زن ایرانی

فرنوش شیخی (زادهٔ ۱۳۷۰,گرگان) ملی پوش والیبال زنان ایران است. او بهترین دفاع روی تور زنان ایران است[۱] و لقب بهترین سرعتی زن والیبال ایران را داراست. فرنوش شیخی در مسابقات مالدیو که مرحلهٔ اول مقدماتی قهرمانی جهان بود به همراه سودابه باقرپور دیگر ملی پوش ایران به عنوان برترین بازیکن پست خود یعنی دفاع روی تور شد.[نیازمند منبع] او در سال ۹۶–۱۳۹۵ برای باشگاه بانک سرمایه بازی می‌کرد و با این تیم به قهرمانی لیگ برتر زنان در سال ۹۶–۱۳۹۵ رسیده‌است.

زندگی شخصی

وی در سال ۱۳۹۷ با کاوه رضایی، بازیکن فوتبال، ازدواج کرد. مراسم ازدواج این دو در اسلام‌آباد غرب در کرمانشاه برگزار شد.

 

شعر عاشقانه برای عشق زندگی و یار

اشعار زیبا و عاشقانه از شاعران معروف

اشعار عاشقانه زیبا از شاعران بزرگ قدیمی و معاصر درباره همسر و عشق زندگی، دلتنگی و جدایی، شکست عشقی و دوری از یار و زیباترین شعرهای عاشقانه غمگین و کوتاه

شعر عاشقانه زیبا و کوتاه
شعر عاشقانه زیبا و کوتاه

عشق من
اگر زندگی فرصت دوباره متولد شدن به من بدهد
این بار زودتر تو را پیدا خواهم کرد
تا زمان طولانی تری عاشقت باشم

******

شعر عاشقانه کوتاه برای همسر

قبل از آنی که بیایی
چه کویری بودم
زندگی با تو
چه گلدان قشنگی ست گلم

******

شعر عاشقانه برای همسرم
شعر عاشقانه برای همسرم

همان گوشه خالی دلت
که هیچ کس پیدایش نمی کند، هیچ کس
آن جا را برای من کنار بگذار

حتما ببینید : متن عاشقانه زیبا

******

شعر عاشقانه زیبا برای همسرم و عشقم

تو مثل خنده گل
مثل خواب پروانه
تو مثل آنچه
که ناگفتنی است، زیبایی

******

خدا وقتی تو را آفرید
معجزه کرد
من هر وقت
به چشمانت نگاه می کنم
ایمان می آورم

******

شعر عاشقانه زیبا برای دوران نامزدی
شعر عاشقانه زیبا برای دوران نامزدی

شعر عاشقانه زیبا برای دوران نامزدی

زندگی رقص دل انگیز
خطوط لب توست

******

مرا تا دل بود، دلبر تو باشی

“نظامی”

******

شعر عاشقانه برای همسر عزیزم

“تو را دوست دارم”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …

“احمدشاملو”

******

کاش
میگفتی چیست
آنچه از چشم تو
تا عمق وجودم جاریست …

“فریدون مشیری”

******

شعر کوتاه عاشقانه جدید

گفته بودم
به کسی عشق نخواهم ورزید
آمدی و همه ی فرضیه ها ریخت به هم

******

تا در تو نظر کردم رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد

“عطار”

******

اشعار عاشقانه کوتاه
اشعار عاشقانه کوتاه

شعر برای همسر مهربان

قلب من کودکی ست
که تا “تو” بیشتر بلد نیست بشمارد

******

وقتی با منی
معجزه ای به نام آرامش
در من رخ می دهد!

******

بیهوده مگو که دوش حیران شده ای
سر حلقه ی عاشقان دوران شده ای

از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای …

“شفیعی کدکنی”

******

ناله اگر که برکشم، خانه خراب می شوی
خانه خراب گشته ام، بس که سکوت کرده ام …

“صائب تبریزی”

******

کاش پیدا بشوی … سخت تو را محتاجم

******

شعر عاشقانه زیبا
شعر عاشقانه زیبا

شعر عاشقانه حافظ

تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد

“حافظ”

******

من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد

“افشین یداللهی”

******

آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اند
من کافر همه شب با تو به آغوش کشم

“خواجوی کرمانی”

******

غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد…!

“سعدى”

******

صدای خنده های تو
افتادن تکه های یخ است
در لیوان بهار نارنج
بخند!
می خواهم گلویی تازه کنم!

“محسن حسین خانی”

******

اشعار عاشقانه شاعران بزرگ
اشعار عاشقانه شاعران بزرگ

شعر عاشقانه مولانا

این سینه پرمشغله از مکتب اوست
و امروز که بیمار شدم از تب اوست

پرهیز کنم ز هرچه فرمود طبیب
جز از می و شکری که آن از لب اوست

“مولانا”

******

شعر عاشقانه دلنشین

ماجرای من و تو، باور باورها نیست
ماجراییست که در حافظه دنیا نیست

نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وهم
ذات عشقیم که در آینه ها پیدا نیست

تو گمی درمن و من درتو گمم باورکن
جز دراین شعر نشان و اثری ازما نیست

شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
بادلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

من و تو ساحل و دریای همیم اما نه!
ساحل اینقدر که درفاصله با دریا نیست…

“محمد علی بهمنی”

******

ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ …!

“عرفی شیرازی”

******

تو چه دانی که چه ها کرد فراقت با من؟
داند این آنکه ازین غم بود او را قدری

غم هجران تو ای دوست، چنان کرد مرا
که ببینی نشناسی که منم یا دگری؟

“عراقی”

******

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟ “سعدی”

******

آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم
دل برون گشت ولی یاد تو با ماست هنوز …!

“مهدی اخوان ثالث”

******

در امتداد هر شب
من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن

“حمید مصدق”

******

شعر عاشقانه کوتاه
شعر عاشقانه کوتاه

خسته از عمری زمستانم
بهارم می شوی ..؟

******

همین که گاه به من فکر می‌کنی کافیست
بمان و پشت سرم عاشقانه غیبت کن

“امید صباغ نو”

******

شعر عاشقانه نو

مرفین آغوشت را
نه هلال احمر دارد
نه کوچه هاى ناصر خسرو !!
و این ..
بدترین تجویز شب هاى من است

******

من در تو گریزان شدم از فتنه خویش
من آن توام مرا به من باز مده

“مولانا”

******

بار اول که دیدمت
چنان بی مقدمه زیبا بودی
که چند روز بعد
یادم افتاد
باید عاشقت می‌شدم..!

******

پشت پرچینت اگر بزم، اگر مهمانی ست
پشت پرچین من این سو همه اش ویرانیست

انفرادی شده سلول به سلول تنم
خود من در خود من در خود من زندانیست

دست های تو کجایند که آزاد شوم؟
هیچ جایی به جز آغوش تو دیگر جا نیست

ابرها طرحی از اندام تو را می سازند
که چنین آب و هوای غزلم بارانیست

شعر آنیست که دور لب تو می گردد
شاعری لذت خوبیست که در لب خوانیست

دوستت دارم اگر عشق به آن سختی هاست
دوستم داشته باش عشق به این آسانیست!

“حسین جنت مکان”

******

تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم؟

“شهریار”

******

چه ماندن دلچسبی خواهد شد
برود
برگردد
بگوید: نشد!

******

هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش
هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش

برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود،
تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش!

“حسین منزوی”

******

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن‌که دارد با دلبری وصالی…

“سعدی”

******

خنده ات طرح لطیفیست که دیدن دارد
ناز معشوق دل آزار خریدن دارد

فارغ از گلّه و گرگ است شبان عاشق
چشم سبز تو چو دشتی است! دویدن دارد

شاخه ای از سر دیوار به بیرون جسته
بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد

“کاظم بهمنی”

******

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز…

“ادیب نیشابوری”

******

شعر عاشقانه غمگین

قهوه می‌ریزم برایت نیستی آن سوی میز
هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی ات!

******

ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺒﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ نمیشوﺩ !

******

می رود کز ما جدا گردد ولی
جان و دل با اوست هر جا می رود

“رهی معیری”

******

شعر عاشقانه برای شوهرم

جان دلم…
غرور مردانه و این حرفها…
بماند برای غریبه ها…!
به من که رسیدی…
ورد زبانت باشد دوستت دارم…

******

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟

“شهریار”

******

گفته بودی با قطار اینبار خواهم رفت و من!
مانده ام باید چطور این چرخ را پنچرکنم؟!

******

از پریدن‌های رنگ و از تپیدن‌های دل
عاشق بیچاره هرجا هست رسوا می‌شود …

******

تو باید بتابی به دنیای من
که بی‌تاب ماندم، که دلواپسی
ببین! زندگی تاب بازی شده
که هی میروی و به من میرسی

******

زن ها
آن شبی که دوستت دارم دلخواهشان را می شنوند
با گوشواره می خوابند….

******

به چه مشغول کنم دیده و دل راکه مدام
دل تو را می‌طلبد ، دیده تو را می‌جوید…

“صائب تبریزی”

******

شعر عاشقانه کوتاه برای همسر

جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند

“فریدون مشیری”

******

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

******

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان مست ترم کن

“حسین منزوی”

******

شعر عاشقانه برای عشقم

کائنات
فداى لبخند شیرین اول صبحت؛
بخند جانم!
تو دلخوشی
روزهاى کسل کننده‌اى…

“علی قاضی مقام”

******

با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز

“سنایی”

******

غزلیات عاشقانه کوتاه

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوش‌تر نمی گیرد

“حافظ”

******

نیم بیت های مشهور عاشقانه

در اندک من … تویی فراوان

******

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد …

******

ما را که “تو” منظوری خاطر نرود جایی!

******

زندگی بی تو پر از غم شدنش حتمی بود!

******

شعر غمگین عاشقانه

گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن!
جانا ، سرم از فکر تو خالیست …
دلم را چه کنم؟

******

بیستون هیچ ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود

******

گاهی میان مردم، در ازدحام شهر
غیر از تو
هر چه هست فراموش می‌کنم …

“فریدون مشیری”

******

کسی ‌سوال‌ می‌کند به خاطر چه زنده‌ ای؟
و من برای زندگی تو را بهانه می‌کنم

“نیمایوشیج”

******

مومنم کردی به عشق و جا زدی تکلیف چیست
بر مسلمانی که کافر می شود پیغمبرش

******

پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛
من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!

“اوحدی”

******

عشق یعنی در میان صدهزاران مثنوی
بوی یک تک بیت ناگه مست و مدهوشت کند

“فاضل نظری”

******

اشعار عاشقانه غمگین
اشعار عاشقانه غمگین

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟!

******

زیبایی ات
هر بار وسوسه برانگیزتر از پیش است!
مثل سرخ ترین سیب دورترین نقطه ی درخت…
ومن کودکی که همیشه با زانوی زخمی به خانه بر می گردد…!!!

******

تک بیتی کوتاه عاشقانه

در چشم تو نشستم به تماشای خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند

******

نیم بیت های عاشقانه و زیبا

حرامم باد اگر بعد از نگاهت، نگاهی لرزه اندازد به جانم!

******

عاشقى جرم قشنگیست به انکار مکوش!

******

اَندر مرضِ عشق بجُز عشق، دوا نیست!

“مولانا”

******

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

******

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید…

“سعدی”

******

شعر عاشقانه دلتنگی یار

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

“رودکی”

******

دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را

******

آوای باد انگار آوای خشک سالیست
دنیا به این بزرگی ، یک کوزه سفالیست

باید که عشق ورزید ، باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست …

******

چیست در گردش جادویی چشمت که هنوز
قلم فرشچیان دور خودش می چرخد

******

اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم

“ملک الشعرا بهار”

******

سر زیبایی چشمان تو دعوا شده است
بین ماه و من و یک عده اساتید هنر …

******

شعر درباره شکست عشقی

چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد

******

اشعار زیبای عاشقانه
اشعار زیبای عاشقانه

دیوانگی ام بالا زده
مرا فقط “تو”
تسکین می دهد

******

شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟

******

می روی
و قلب من
برای خداحافظی
به احترامت خواهد ایستاد…

******

و تو گفتی دوستت دارم
بقیه اش را نمی دانم!
من سال هاست
که با آن لالایی کوتاهت
به خواب رفته ام …

******

من جمعه ترین حالت یک عاشقم! اما
تو صبح ترین جمعه هر روز دلم باش

******

بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست …

******

گیرم از چنگ جان به در ببری
گیرم از تن فرار خواهی کرد

عقل من هم فدای چشمهایت
با جنونم چکار خواهی کرد؟

******

آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است ؛
هر گلوله دونفر را از پا درمیاورد
سرباز و دختری که در میان قلبش بود …

******

شعر عاشقانه بوسه

حرف برای گفتن زیاد بود
وقت کم
“بوسیدمت ” …

******

هیچ چیز سر جایش نیست
مثلاً تویى که
الان
زیر این باران
باید کنارم باشى و
نیستى…
مثلاً منى که
تا الان
باید فراموشت می کردم و
نکردم…

******

دل نخواهم جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من ….

“مولانا”

******

سهم من از تو
دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام می کند
شب ها شاعر …

******

عشق
همین است
همین که
یک ذره از تو
می شود تمام من …

******

یک جور دوستت دارم
که بودنت را با هیچ کس عوض نمی کنم!

******

تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو
چیزی چون تورا
کم داشت

“سهراب سپهری”

******

شعر عاشقانه جدایی

نامه ات را هنوز میخوانم گفته بودی بهار می‌آیی …
می‌نویسم قطار اما تو … با کدامین قطار می‌آیی ؟!

******

العفو نخوان!
قبل از خدا باید کسی تو را ببخشد
که بعد از تو سنگدل ترین موجود
روی زمین شده است…

******

هرچه پل پشت سرم هست خرابش بنما!
تا بفکرم نزند از ره تو برگردم…

“شهریار”

******

یا ز آه نیم شب‌، یا از دعا، یا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد

“ملک الشعرا بهار”

******

هرجا سخن از جلوه آن ماه پری بود
کار من سودازده، دیوانه گری بود

“فرخی یزدی”

******

مهربان که می شوم
تمام شهر
می فهمند مرا بوسیدی…
“من”
به تمام
آدمهای مهربان دنیا
مشکوکم…!

******

خودمانیم، خدا هم شاعر بوده ..
حاضرم قسم بخورم صبح ها که تو
از زیر درختان راه می روی،
خدا آن بالا،
لای ابرها نشسته ،
دستهاش را زیر چانه‌ اش زده و
تو را نگاه می کند و
زیر لبش زمزمه می کند:
«رقصی چنین میانه‌ میدانم آرزوست..»

******

دلبران، دل می برند اما، تو جانم می‌بری…!

******

با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش…

“سیمین بهبهانی”

******

صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی، یا نامه نمی خوانی!

******

صدا کن مرا

صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید

******

اگر تو نبودی
این کوچه
با کدام بهانه بیدار می‌شد
و این شب
با کدام قصه می‌خوابید؟

******

“تو را دوست دارم ”
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند …

“احمد شاملو”

******

خوش است خلوت اگر یار، یار من باشد

“حافظ”

******

از خاک ، مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم “عشق” زمینیست …

“فاضل نظری”

******

بمون ولی به خاطرِ غرور خسته‌ام برو
برو ولی به خاطرِ دل شکسته‌ام بمون

به موندن تو عاشقم، به رفتن تو مبتلا
شکسته ام ولی برو، بریده‌ام ولی بیا

چه گیج حرف می‌زنم، چه ساده درد می‌کشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم!

تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم، چه دیرتر شناختم…

“عبدالجبار کاکایی”

******

ترک ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش!

“وحشی بافقی”

******

همسر عزیزم
تنها نگاه کردن به چشمانت، لبخند به لب هایم می نشاند
و آغوش گرمت مایه آرامش من است
و با بوسه شیرینت در آسمان ها پرواز می کنم
و با لمس تنت بر فراز ابرها سیر می کنم
وقتی کنار تو هستم
احساس می کنم هر لحظه عاشق می شوم، بارها و بارها

******

هنوز هم نمی توانم باور کنم که واقعا اتفاق افتاده باشد
ما همدیگر را ملاقات کردیم و ناگهان تو
بخش خاص و مهم زندگی ام شدی
عزیزم
عشق تو باعث شادی هر روز من است.
دوستت دارم

******

شعر عاشقانه زیبا برای همسر
شعر عاشقانه زیبا برای همسر

زمانی که برای اولین بار دیدمت
از دور همانند فرشته بودی
وقتی نزدیک تر شدم
قلبم بیشتر و بیشتر به تپش افتاد
همان لحظه بود که فهمیدم
بقیه عمرم را عاشق تو خواهم بود
با لمس دستان تو همه زندگی ام دگرگون شد
و اکنون، برای همیشه می خواهم کنارت باشم.

******

عشق من نسبت به تو مانند دریای مواج است
عشقی عمیق و قدرتمند و جاودان
که در برابر طوفان ها و بادها و باران ها
همیشه زنده خواهد ماند
قلب های ما سرشار از پاکی و عشق هستند
و من با هر ضربان قلب بیشتر از قبل عاشقت می شوم

******

عاشقت هستم
عاشق هر آنچه هستی
عاشق هر آنچه انجام می دهی
تو بانوی جذاب زندگی ام هستی
فریبندگی و عشق تو زندگی ام را با ارزش کرده
تو عشق من و بهترین دوستم هستی
همسرم
همیشه عاشقت هستم!

 

 

 

 

شعر عاشقانه کوتاه

شعر عاشقانه کوتاه , شعر کوتاه عاشقانه , شعر زیبای عاشقانه

ز کدام رَه رسیدی؟ زِ کدام در گذشتی؟
که ندیده دیده ناگه به درونِ دل فتادى؟

 

امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تورا
از تو گفتم با دلم ، کوتاه آمد؛ گریه کرد
.
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد!

 

پرواز مرغ جان نبود جز به کوی تو
روزی که اتفاق پریدن در اوفتد

 

می تراود حسرت آغوش از آغوش ما
زخم را نتوان دهان از شکوه بیداد بست

 

هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

خاقانی

 

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

شیخ بهایی

 

شعر های زیبا و عاشقانه

دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن

تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

رابعه قزداری

 

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم

 

شعر نو عاشقانه

شعر نو عاشقانه , اشعار عاشقانه نو

صبح چو حسن تو کرد روی به باغ آفتاب
مشغله از ره براند، مشعله‌دار تو شد

 

و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ،
سحر نزدیک است “
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند

 

بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو
کجا دیدی که بی‌ آتش کسی را بوی عود آمد؟!

 

حالیا چشم دلم بر همه چیز، کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ‌ست در این کلبهٔ تنگ!، چه فروغی ‌ست در این شام سیاه!

 

این سنگ خدایان که تبر می شکنند
روزی که بیایی از کمر می شکنند
بردار تبر را و بزن ابراهیم!
بت های بزرگ زودتر می شکنند

 

من و تو و دو چشم سیاه
تو از کهکشان دل من رد شدی
من افتاده ام در سیاه چاله ها

 

اشعار عاشقانه حافظ

آسمان کِشتیِ ارباب هنر می‌شکند
تکیه آن بِه که بر این بحر معلّق نکنیم

 

دیشب
قلبم را در کاسه رویا گذاشتم
بردم کنا پنجره
ماه به من لبخند زد
از پنجره آمد به دام من افتاد
تمام اتاق،
خیس شد از اشک شوق
تنهایی ام را باد با خود برد!

 

زندگی
سفر عشق است
ارزش ما در این سفر
به اندازه رنجی ست که می کشیم

سلام ای همسفر!
سفر زندگی در مسیر افسون مهری ست
که بر دل می نشیند

من و تو
در کوچه های پیچ در پیچ سرنوشت
با بیم و امید رویاناک
در اندیشه …

 

شعر عاشقانه غمگین

شعر عاشقانه غمگین , شعر عشقولانه غمگین

عکس نوشته شعر های عاشقانه برای پروفایل

دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار

 

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند

 

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی

 

شعر غمگین عاشقانه

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشکتمام کوچه را تر کردم
وقتی که شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را به تو باور کردم

 

دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

 

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت

 

دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه پُر است ؛
عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد..

 

عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست
عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگرست

 

شاید عشق بتونه باعث گذر زمان بشه
ولی قطعا گذر زمان نمیتونه باعث ایجاد عشق بشه.

 

آن لحظه که ریزم چو فلک از مژه کوکب
بیدار کسی نیست که گیرم به گواهی

 

تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب
کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست

 

گُلِ محمدیِ من، مپرس حالِ مرا
به غم دچار چنانم، که غم دچارِ من است…

 

خانه بر دوش‌تر از ابر بهاران بودم
لنگر درد تو، چون کوه گران کرد مرا

 

آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتش‌گَهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزی‌اش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.

 

شعر عاشقانه زیبا

شعر زیبای عاشقانه , شعر عاشقانه سوزناک

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست

 

کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا می کرد
در دل باغچهٔ خانهٔ تو
شور من
وِلوِله برپا می کرد…

 

خرم آن عاشق، که بیند آشکار
بامدادان طلعت نیکوی تو
فرخ آن بی‌دل، که یابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوی تو

 

هرجا هوا مطابق میلت نشد برو . . .
فرق تو با درخت همین پایِ رفتن است

 

در چشم پاک بین نبُوَد رسم امتیاز
در آفتاب، سایه شاه و گدا یکی است..

 

حسرت رویت هلاکم کرد از بهر خدا
روی بنما و دل درمانده ای را شاد کن

اشعار عاشقانه کوتاه

مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

 

عاشق به ‌خواب تن ندهد جز به ‌خوابِ مرگ
وآن هم بدین امید که بیند جمـال دوست…

 

آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید…

 

چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم
به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم

اگر پرنده مرا آفریده اند چرا
قفس بسازم و در بند آشیان باشم

 

از دست دیگران به کناری گریختم
از دست خویشتن به کجا میتوان گریخت؟

 

بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم به سحر بسپرم امشب

 

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل

رودکی

 

جهان بی عشق سامانی ندارد
فلک بی میل دورانی ندارد

نه مردم شد کسی کز عشق پاکست
که مردم عشق و باقی آب و خاکست

چراغ جمله عالم عقل و دینست
تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست

امیرخسرو دهلوی

 

هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد
بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

تو خفته به استراحت و بی تو مرا
تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد

هاتف اصفهانی

 

ای ابر چراست روز و شب چشم تو تر
وی فاخته زار چند نالی به سحر

ای لاله چرا جامه دریدی در بر
از یار جدایید چو مسعود مگر

مسعود سعد سلمان

شعر عاشقانه دلتنگی

شعر عاشقانه دلتنگی

گرچه دارد یازده فرزند غیر از او ولی
هیچ یک ، یوسف برای حضرت یعقوب نیست

 

اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود
فرو پریدن و درخاک بودنم، ننگ است

 

جان دلم امروز بیا
بنشین لحظه ای رو در روی من
چای عطردار میخواهم
چای از من ، عطرش با تو …

 

شب همه شب بدون تو در به درم، نگاه کن
عشق تو گشته هستی‌ام چشم مرا به خواب کن

 

در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

 

در پردهٔ رنگین تزویر
با نغمهٔ نیرنگ تقدیر
چون هفته‌ ها و ماه‌ ها و قرن‌ ها پیش
‌این آدمک‌ های ملول بی‌گنه را
هر جا به هر سازی که می‌خواهی برقصان

 

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌گویمت از دور دعا گر برسانند

 

به هم شبیه به هم مبتلا به هم محتاج
چنان دو نیمهٔ سیبی که هردو نیم به هم…

 

به کام دل نرسیدیم و جان به حلق رسید…

 

کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم

 

تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد

 

شعر های عشقولانه با حال

چقدر زمونه بی وفاست
نمی دونم خدا کجاست
یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟
گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیاد
بگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟

 

میزنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم

 

لحظه جدایی از تو ، لحظه اومدن غم
بعد رفتنت عزیزم ، جون میدم تو دست ماتم

 

بودنم را هیچ کس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم زیبا و قشنگ
آنکه خوابیده در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد

 

شعر عاشقانه شاد

عکس نوشته شعر عاشقانه مولانا

اشک رازی‌ست
لبخند رازی‌ست
عشق رازی‌ست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود

احمد شاملو

 

این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم

می‌گریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم

فروغ فرخزاد

 

اشعار عاشقانه مولانا

هر قفلی که می‌خواهد
به درگاه خانه‌ات باشد

عشق پیچکی است
که دیوار نمی‌شناسد

 

چه فرقی می‌کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟!

چه فرقی می‌کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود؟!

 

دریاب مرا که طاقتم نیست
انصاف بده که جای آن هست

 

من تماشای تو میکردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

 

در سراپای وجودش هیچ نقصانی نبود
گر نبودی این همه نا مهربانی کردنش…

 

هرکسی از یار چیزی خواست هنگام وصال
من به محض دیدن او خاطرش را خواستم

 

بحثِ ایمان دگر و جوهرِ ایمان، دگر است
جامه‌پاکی دگر و پاکیِ دامان، دگر است…

 

داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است

 

عزیز من
چگونه پیدایت کنم
وقتى به یاد نمى آورم
چگونه گُمت کرده ام

 

چه زمستانِ بلاتکلیفی است
نه آسمان میبارد و نه تو میایی
چه فصلِ بی وصلی …

 

گفته بودی جای او می آید و آرام باش
جاى او شاید،ولیکن مثل او محبوب نیست

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

 

اوضاع جهان بدتر از آن است که بالکل
موضوع غزل فلسفه ی خال تو باشد…

 

نخفته ام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صد شبه دارم شراب خانه کجاست؟

عکس نوشته شعر عاشقانه

تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرد
استکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند

درد و رنجوری مارا داروی غیر تو نیست

درد و رنجوری مارا داروی غیر تو نیست

ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من

مولوی

اشعار عاشقانه

با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگار نیست

 

تو که رفتی همه ی مزرعه ها خشکیدند
باغ من بعد تو صد جعبه زمستان داده

 

– چند سالته؟
+ وقتی سرحالم ١٦سال، وقتی خسته ام ٢٥ سال
– الآن چند سالته؟
+ هزارسال..‏

 

مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست
در به روی آرزوی خام می بندیم ما

 

دلا چه دیده فروبسته‌ای؟
سپیده دمید…
سری برآر
که خوش عالمی‌ست عالمِ صبح

 

افسانه می سازند و باور می کنیم اما
غم نامه ی ما را کسی باور نخواهد داشت

 

عالم نسیان تماشاخانهٔ یکتایی است
«عکس» بود آن جلوه تا آیینه‌ام در یاد بود

 

بی حوصلگی،دلیل بی صبری بود
بالای سرم هوا فقط ابری بود

جوری که دلم خواست،نچرخید این چرخ
حتی خود اختیار من جبری بود

 

سرم در دام و تن در قید و دل در بندِ مهرِ او
مسلمانان در این حالت سفر کردن توان؟نتوان!

 

هیچ شب خالی از‌اندیشه‌ی زلف‌ تو نی‌ ام
این تصور سبب خواب پریشان من‌ است

 

شعر عاشقانه سهراب

هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

 

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود

 

نیست رنگی که بگوید با من

اندکی صبر ، سحر نزدیک است:

هر دم این بانگ برآرم از دل:

وای، این شب چقدر تاریک است!

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم؟

 

شعر های عاشقانه سهراب سپهری

شاخه ها پژمرده است.

سنگ ها افسرده است.

رود می‌نالد.

جغد می‌خواند.

غم بیاویخته با رنگ غروب.

می‌تراود ز لبم قصه سرد:

دلم افسرده در این تنگ غروب.

 

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت ؟

 سهراب سپهری

 

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است …

سهراب سپهری

ای از ازل بر آتشست ساکن سپند جان ما
تسکین مجو تمکین مخواه از بی‌قراران بیش از این

تازان به جولانگه درا کز ناز بر اهل وفا
توسن نتازند از جفا رعنا سواران بیش از این

هردم به بزم ای محتشم ساقی کشانت می‌کشد
باشند در قید ورع پرهزگاران بیش از این

محتشم کاشانی

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد ..

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا

از شما عزیزان دعوت میکنیم از ناب ترین اس ام اس و شعرهای عاشقانه به همراه متن و جملا عاشقانه غمگین و زیبا در این مطلب دیدن نمایید.

 

بر لب دریای حسرت خانه ای دارم قدیمی
ازتمام دار دنیا ،عزیزی دارم صمیمی
گاه و بیگاه یادی از ما میکند
با مرامش شرمسارم میکند

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اشعار کوتاه عاشقانه برای اس ام اس

 

من در انتظار بهترین پیام نیستم
من در انتظار پیامی از بهترینم ، بهترینم . . .

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعر کوتاه عاشقانه

 

در خیالم در خوابم همه ی جا با اویم ، مجنونم در همه ی جا وی را می جویم
خیلی وقت است که رفته ز پیشم ، نه ! او نرفته با خود چه می گویم . . .

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

متن کوتاه عاشقانه زیبا

 

دوستی میوه ی درختانی است که در روح غنی عشق کاشته میشود

و با مراقبت محبت آمیز و درک متقابل پرورش می بایند . . .

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اس ام اس عاشقانه بصورت شعر

 

 

کاش می‌شد در آسمان ها پر کشید

چون عقابی ابرها را هم درید

پر کشید ودر حضورت جان سپرد

لحظه ی آخر دو چشمان تو دید

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

جملات عاشقانه زیبا

 

دیگر پیام هایت نمی رسند

سیم بانان را خبرکن !

شاید کاجی افتاده باشد . . .

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعر کوتاه عاشقانه

 

یه دارو تو دنیا هست که بیشتر آدمای مریض رو خوب میکنه
نام دارو :“دوست دارم “
فقط میشود از داروخانه های محبت تهیه کرد !

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اشعار کوتاه عاشقانه برای اس ام اس

 

عاشقانه هایم همه ی رابه زانو زده !

توبه عشق چه کسی ایستاده ای . . .

 

عاشق اسمم می‌شوم

وقتی

تو صدایم می کنی . . .

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

پیامک های عاشقانه زیبا

 

 

پشت دیوار کج فاصله ها پنهانیم / غربت دل رابه خدا می‌دانیم
اگرچه دوریم ز هم با همه ی ی خاطره ها / به امید خبری تازه ز هم می مانیم . . .

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعرهای عاشقانه زیبا

 

آدم گاهی چه گرم می‌شود

به یک ” هستـــــــــــــــــــــم ” ؛

به یک ” نتــــــــــــــــــــــــرس ” ،

به یک ” نـــــــــــــــــــــــوازش ” !

به یک ” آغـــــــــــــــــــــــوش” …

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اس ام اس های عاشقانه و احساسی زیبا

 

آدمی را دیدم با سایه ی خود درد و دل می کرد !
چه رنجی می کشد او
وقتی هوا ابریست . . .

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعر عاشقانه غمگین

 

در غم عشق نبودیّ و محبت کردی

این هم از لطف شما بودو نمیدانستیم

من نکردم گله از عهد و وفاداری تو

عهد ما عهد جفا بودو نمیدانستیم

رنج بی عشقی و تنهایی و بی مهری یار

همه ی تقدیر خدا بودو نمیدانستیم . . .

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

متن های عاشقانه به‌صورت شعر کوتاه

 

نمیدانم نهان از من،چه نیکی کرده ای با “دل”…؟
که چون غافل شوم از اون ، دوان سوی “تو”می‌آید!!!

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

متن های عاشقانه جدید

 

دلم یک کوچه می‌خواهد بی بن بست…
و بارانی نم نم و یک خدا که کمی باهم راه برویم
همین…

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

فراموش کردن یار

 

 

بهترین روز هایت رابه کسانی هدیه کن که بدترین روز ها در کنارت بودند
وهیچ وقت راه رفتن رو بلد نشده باشن

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعر عاشقانه زیبا برای عشقم

 

 

شیرین ترین لبخند را برای لحظه دیدار نگهدار” زیباترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگهداشته ام””

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعرهای کوتاه و زیبای عشق و عاشقی

 

میدونی …
من عاشق بارون نبودم !!!
از وقتی عاشقش شدم که وقتی با تو قدم میزدم معنای خیس شدنش رو فهمیدم…

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعرهای زیبا و عاشقانه

 

 

چایت را تلخ ننوش!!فقط یک‌بار نگاهم کن،تمام قندهای دلم را برایت آب میکنم…

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اس ام اس زیبا برای ترک عشق

 

دوست داشتن یعنی : بیست نفر واست سالاد فصل سلطنتی درست می‌کنند…
لب نمی زنی…
ولی دووست داری تره ای رو بخوری که “اوون” هیچ وقت واست خرد نمیکنه!

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

اس ام اس عاشقانه

 

 

اگـــر تو را امـــتحان می گرفتند
بدون شک من رتبه ی اول می شدم
بس کــه تــکرار کردم نامـــــت را در مرور خاطرات

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

 

ﺷﻌﺮ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ، ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﺒﻨﺪ، ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ، ﺣﺎﻓﻈﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ!

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

یــار 
هــی یــار، یـــار!
این جا اگرچه گاه،
گل به زمستانِ خسته … خــار می‌شود
این جا اگرچه روز
گاه چون شب تار می‌شود،
اما بهــار میشود،
مــن دیده ام که می گویم!

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

بهترین جای دنیاست
آغوش چشمانت
آن جا که دلم
رؤیا بپا میکند
در حصار لب هایت
بهشتی به پهنای
از بوسه تا عشق !

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

 

اگر نشانی‌اَم‌ را بپُرسند،
میگویم‌:
تمام‌ِ پیاده‌روهای‌ جهان‌!
اگر گُذرنامه‌ بخواهند،
چشمان‌ِ تو را نشانشان‌ می دهم‌ !
میدانم‌ که‌ سفر کردن‌ به‌ دیارِ چشمانت‌،
حق‌ِ طبیعی‌ِ تمام‌ِ مَردُم‌ِ دُنیاست‌ !

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

اعتبار تو به حضورت نیست،
دور هم که باشی
باز دوست داشتنی ترین هستی…
آیا بهشـــــــتی
که میگویــند..
جایی بهتر از آغـــــــوشـ توستـــــ؟

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

آغوش تو تخفیف عمر من است
دچارت که باشم ….
هر شب سالی نوری است،
میان کهکشان راه شیری بوسه هایت…

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

نه طبق ِ مُد دوستت دارم
نه به حکم سنت!
همه ی چیز بنا بر فطرت است
“خوب ها”
دوست داشتنی اند…

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

مریض که می‌شوی
پرستار میشوم …
می‌آیم و می‌نشینم کنار تخت دلتنگی ات
موهایت را
با دستانم نوازش می‌کنم
می‌روم و قرص “ماه ” را برایت می آورم!
تب که میکنی
در حوض شب پاشویه ات میکنم
حوضی که همان قرص در آن است
و پتوی نم دار ابر را
رویت می‌کشم
دستانت را در دستم می‌گیرم
و تا خود صبح برایت دعا می‌خوانم
غصه نخور نازنین من
تا خورشید سلامی دوباره کند
خوب شده ای …

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

بعضى از حرفارو
باید بزارى وقتى خوب دم کشید بزنى
اینجورى خیلى بیشتر به طرفت مى چسبه!
دوستت دارم . . !

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

خیالت آسان
من جـز آغوش تو حتـے به دیوار
هم تکیه نمے کنم!

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

جملات کوتاه عاشقی

 

گیسو به هم بریز و
جهانى ز هم بپاش…

معشوقه بودن است و
بریز و بپاش ها…!

 

حسین زحمتکش

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

بانوی من، با رفتنت دنیای من لبریز غم شد

ساده بگویم هفت روز هفته ام را #جمعه کردی…

ایلیا مرادی

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

شعرهای زیبا

 

مانند پاییز می مانی …

آدم نمی‌داند چه بپوشد ،

وقت دیدنت …

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

 

نمیدانم چرا، اما به قدری دوستت دارم

که از بیچارگی گاهی به حال خویش میگریم…

فاضل نظری

 

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

زیباترین اس ام اس های عاشقانه

 

 

دوست دارم آن چنان ببوسمت که بگویی : دیوانه
بعد محکم تر ببوسمت بگویی : روانی
آنگاه آغوشت را تیمارستانی کنم برای تمامی جنونم …

 

100 شعر عاشقانه کوتاه و زیبا | شعر زیبای عاشقانه برای اس ام اس

متن های زیبا و عاشقانه به‌ صورت شعر

 

در گذر زمان
آرام آرام
اما قرص و محکم

از بیابان های سنگلاخ
با اندکی آب بر دوش
خسته اما امیدوار

ثانیه ها و لحظه ها
چون حلقه های زنجیر
می گذرند از پی هم

ولی میدانستم و مطمعن بودم
آن طرف این کوههای سخت و سرد

آن طرف این زخم های پر از درد
دشتی پر از سرسبزی و گل خواهد بود

روزگارانی خوش و خرم …

پس نفس نفس زنان
بی هیچ وقفه ای
با دلی سرشار از امید
قدم هایم را بر می دارم
و می دانم زیرپایم سفت است
و می دانم زیر پایم سفت است…

داستان فیلم تایتانیک

تایتانیک (به انگلیسی: Titanic) فیلمی حماسی-عاشقانه به نویسندگی و کارگردانی جیمز کامرون محصول سال ۱۹۹۷ کمپانی‌های پارامونت پیکچرز و فاکس قرن بیستم است. ماجرای فیلم داستان غرق شدن تایتانیک، بزرگ‌ترین کشتی زمان خود در سال ۱۹۱۲ است. فیلم‌نامه تایتانیک آمیزه‌ای از واقعیت و افسانه است. برخی شخصیت‌های این فیلم در کشتی تایتانیک حضور نداشته‌اند. همچنین برخی صحنه‌های به تصویر کشیده شده در فیلم نیز وجود خارجی ندارند.

این فیلم به همراه بن هور و ارباب حلقه‌ها: بازگشت پادشاه برنده ۱۱ جایزه اسکار است. از لحاظ فروش نیز این فیلم یک پدیده بود و در سال ۱۹۹۷ با ۱٫۸ میلیارد دلار فروش پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جهان در زمان خود شد. در حال حاضر این فیلم بعد از فیلم آواتار، با فروش جهانی بالغ بر ۲ میلیارد دلار، دومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای جهان است.[۱]

داستان

یک جوینده گنج به نام «بروک سوت» که به دنبال الماس مشهوری به نام قلب اقیانوس در بقایای کشتی غرق شده تایتانیک است، صندوقچه‌ای در کشتی پیدا می‌کند که در آن نقاشی از چهره زنی جوان با الماسی بر گردن به چشم می‌خورد. پس از نمایش نقاشی در یک برنامه تلویزیونی، خانم پیری به اسم «رز داوسن» ادعا می‌کند که همان زن نقاشی است. او را به محل غرق کشتی می‌برند تا به جستجوگران کمک کند جای الماس را پیدا کنند، اما به جای این کار او داستان غرق شدن کشتی تایتانیک را برای همه آنگونه که خود از نزدیک دیده‌است، بازگو می‌کند.

رز داوسن ۱۷ ساله و ثروتمند تصمیم می‌گیرد با کشتی به آمریکا برود و در آنجا با «کال هاکلی» ازدواج کند. مادرش او را مجبور کرده تا به این ازدواج تن در دهد. آن‌ها سوار کشتی تایتانیک می‌شوند و کشتی حرکت می‌کند. یک شب رز تصمیم می‌گیرد تا از بالای کشتی خودش را در آب بیندازد. اما مسافر فقیر و جوانی به اسم «جک داوسون» که کارش نقاشی است، او را نجات می‌دهد. «جک داوسون» همراه با دوستش بلیط تایتانیک را در بازی پوکر برده‌اند. آن‌ها به تدریج بیشتر با هم آشنا می‌شوند و این آشنایی منجر به عشقی عمیق بین آن دو می‌شود.

هاکلی و مادر رز می‌کوشند تا آن‌ها را از هم جدا نگه دارند. خدمتکار هاکلی به دستور او گردنبند الماسی را که هاکلی به رز هدیه داده را در جیب جک می‌گذارند و افسران کشتی به جرم دزدی به او در طبقه پایین کشتی به لوله دستبند می‌زنند. کشتی به یک کوه یخ شناور برخورد کرده و شروع به غرق شدن می‌کند و همه خدمه و مسافرین کشتی در تلاشند تا راه نجاتی برای خود بیابند. ابتدا زن‌ها و بچه‌ها را در قایق‌ها می‌گذارند و نجات می‌دهند. در این بین در طبقهٔ زیرین که جک در آنجا زندانی است رز تبر بزرگی برمی‌دارد و دستبند جک را می‌شکند و با هم به سمت بالا می‌روند. توماس اندروز به رز جلیقه نجات می‌دهد و افسران رز را به قایق می‌برند اما او پیش جک برمی‌گردد. مادر رز با قایق نجات پیدا می‌کند و هاکلی هم کودکی را بغل می‌گیرد و به قایق می‌رود و نجات می‌یابد.

کشتی کم‌کم غرق می‌شود و تعداد زیادی از مسافران روی آب می‌مانند و یخ می‌زنند جک رز را بر روی قطعه چوبی می‌گذارد و از رز قول می‌گیرد که زنده بماند. قایق‌ها دوباره برمی گردند تا کسانی را که زنده مانده‌اند نجات دهند ولی فقط رز زنده بود و نجات یافت به این ترتیب جک برای زنده ماندن رز یخ می‌زند و می‌میرد. پس از ۸۴ سال الماس دست رز است و آن را در دریا می‌اندازد. همان شب رز در تخت خواب خود می‌خوابد و خواب می‌بیند این بار تایتانیک میزبان جشن پیوند این دو دلداده‌است. آن هم با شکوه تمام و در میان کف زدن حضاری که هیچ رشک و کینه و ترسی از زمان حیات شان در تایتانیک با خود ندارند؛ گویی در آخر عشق پیروز است و قسمت همین بود که سرانجام این دو عاشق پس از مرگ به هم برسند و جاودانه شوند.

بازیگران تایتانیک

شخصیت‌های فیلم

 
لئوناردو دی‌کاپریو (بالا، ۲۰۱۴), در نقش جک داوسون، و کیت وینسلت(pictured in 2011), در نقش رز دوویت بوکیتر.
  • لئوناردو دی‌کاپریو در نقش جک داوسون: کامرون در مورد این شخصیت می‌گوید که به کسی نیاز دارد که واقعاً احساس کند در کشتی تایتانیک است. نشاط و شادیش را نشان دهد؛ و انرژی و نشاطی که یک هنرمند جوان دارد را به تصویر بکشد. در داخل فیلم جک نقش کسی را که یک آدم فقیر اهل ویسکانسین را بازی می‌کند که به مناطق مختلفی از جهان مانند شهر پاریس سفر کرده‌است. وی توانسته‌است در قمار به همراه دوستش فابریتزیو دو بلیت در کلاس سوم کشتی برنده شود؛ و در ادامه می‌تواند نظر رز را هنگامی که وی می‌خواهد از عقب کشتی به درون آب بپرد به خود جلب کند؛ و با نجات ساختگی رز توسط وی این شانس را به او می‌دهد که یک شب را در بخش اشرافی کشتی سپری کند. برای اجرای این نقش افرادی چون متیو مک‌کانهی، کریس اودانل، بیلی کروداپ و استیون درفداوطلب نقش بودند. اما کامرون احساس می‌کرد که این افراد برای این نقش مناسب نیستند، این نظر کامرون از آن جهت بود که وی بیشتر به دنبال فردی جوان‌تر می‌گشت، که حدود ۲۰ سال سن داشته باشد. دی‌کاپریو در آن زمان ۲۲ سال سن داشت و توسط مالی فین به کامرون معرفی شد. در ابتدا دی‌کاپریو از به تصویر کشیدن کاراکتر سرباز زد و اولین صحنه رمانتیک مربوط به جک را اجرا نکرد. کامرون می‌گوید: او یکبار آن را خواند. بعد شروع به غر زدن و طفره رفتن کرد؛ و گفت که نمی‌توانم روش فوکوس کنم؛ ولی چند ثانیه بعد انگار چراغی جلویش روشن شد و به خوبی از پس سکانس برآمد. کامرون به شدت بر توانایی دی کاپریو برای اجرای این نقش معتقد بود.
  • کیت وینسلت در نقش رز دوویت بوکیتر/داوسون: کامرون در مورد وینسلت می‌گوید: «او چیزی بود که به دنبالش بودیم. جذابیت در چهره و چشمهایش. فقط می‌دانستم که مردم از راه دور می‌توانند با او ارتباط برقرار کنند.» رز تنها ۱۷ سال سن دارد و اصالتاً اهل فیلادلفیاست، که مجبور است با یک مرد سی ساله با نام کال هاکلی ازدواج کند؛ بنابراین رز و مادرش روث می‌توانند همچنان به زندگی مرفه خود ادامه دهند. زندگی که با مرگ پدر رز و بدهی‌ها در آستانه نابودی بود. رز به همراه کال و مادرش به کشتی میایند و در قسمت درجه یک کشتی ساکن می‌شوند؛ و در آنجاست که با جک دیدار می‌کند. وینسلت در مورد شخصیتش می‌گوید: او چیزهای زیادی می‌خواهد. قلب و دل صاف و لطیفی دارد و دوست دارد در جهان به اکتشاف و گشت و گذار بپردازد. افرادی چون گوئینت پالترو، کلر دینز، گابریلا آنوار نیز این نقش بهشان پیشنهاد داده شده بود. در این اوضاع و احوال وینسلت ۲۲ ساله مبارزه سرسختانه‌ای برای گرفتن این نقش می‌کرد. وی هر روز نوشته‌ها و نامه‌های برای کامرون از انگلیس می‌فرستاد. زمانی که کامرون وی را به همراه دی‌کاپریو برای ستاره شدن به هالیوود دعوت کرد توصیف خود را از شخصیت رز یک آدری هیپورن گونه معرفی می‌کرد. کامرون ابتدا از بازی وینسلت برای این نقش راضی نبود اما در زمان تست صحنه، وینسلت توانست کامرون را تحت تأثیر قرار دهد. وینسلت در مورد کامرون می‌گوید: «اون واقعاً حرفه آیه. حتی اگه منو انتخاب نمی‌کرد من اونو انتخاب می‌کردم.»
  • بیلی زین در نقش کال هاکلی: کال نامزد سی ساله رز است. او متکبر و مغرور است؛ و همچنین وارث کارخانه فولادسازی در پیسبورگ است. او در برابر رابطه جک و رز از خود حسادت و بیرحمی نشان می‌دهد. او در سال ۱۹۲۹ به دلیل ورشکستگی در سقوط مالی وال استریت خودکشی می‌کند. ابتدا این نقش به متیو مک‌کانهی پیشنهاد شده بود.
  • فرانسیس فیشر در نقش روث دوویت بوکیتر: مادر بیوه رز؛ که باعث ایجاد و استمرار رابطه بین رز و کال هاکلی شد. دلیلش برای این کار باقی‌ماندن در سطح مرفه جامعه (بااستفاده از پولهای کال) بود. اون دخترش را دوست داشت، اما اعتقاد داشت که موقعیت اجتماعی مهمتر از روابط فرعیست. او جک را تحقیر می‌کرد، حتی زمانی که وی زندگی دخترش را نجات داد از این کارش دست برنداشت!
  • گلوریا استوارت در نقش کهن‌سالی رز: کامرون در مورد این شخصیت می‌گوید: «برای اینکه بتوانیم حال و گذشته را با هم ببینیم، تصمیم گرفتم که یک بازمانده را به تصویر بکشم که حدود ۱۰۰ سال سن دارد. از طریق اون می‌توانستیم به تاریخ دسترسی داشته باشیم.» با پیدا شدن یک نقاشی برهنه از رز در یک گاو صندوق، وی اطلاعاتی در مورد الماس «قلب اقیانوس» می‌دهد. او شروع به تعریف داستان خود در زمان غرق شدن کشتی تایتانیک می‌کند. اولین بار پس از غرق شدن کشتی نامی از جک می‌برد. در ۸۷ سالگی استوارت باید برای نقشی آماده می‌شد که از خودش پیرتر بود.
  • بیل پاکستون در نقش بروک لاوت: وی یک جوینده گنج است که به دنبال الماس «قلب اقیانوس» در خرابه‌های تایتانیک می‌گردد. وی هزینه و وقت خود را در این زمینه می‌گذارد اما بدون نتیجه می‌ماند. وی در آخر فیلم و بعد از شنیدن داستان رز به این نتیجه می‌رسد که در سه سال اکتشافش در مورد کشتی نتوانسته بود تایتانیک را درک کند.
  • سوزی آمیس در نقش لیزی کالورت: دختر بزرگ رز؛ که وی را در کشتی اکتشافی همراهی می‌کند و با بروک لاوت آشنا می‌شود.
  • دنی نوچی در نقش فابریتزیو دی روسی: بهترین دوست جک. وی ایتالیایست. او کسی است که در بازی پوکر به همراه جک برنده بلیت تایتانیک می‌شود. فابریتزیو نمی‌تواند سوار کشتی‌های نجات شود و دراواخر غرق شدن تایتانیک در حالی که به سمت قایق‌های نجات شنا می‌کرد، دیگ بخار متصل به دودکش از جا کنده شد و بروی او و چندی از مسافران دیگر افتاد و کشته شد.
  • دیوید وارنر در نقش اسپیسر لاوجوی: محافظ و خدمتگزار کال، که رز را می‌پاید و به جریان نجات رز توسط جک مشکوک است. در ادامه و پس از متهم کردن جک به دزدی از کال هاکلی، وی نقش زندانبان وی را ایفا می‌کند و در حالی که کشتی غرق می‌شود وی را در اعماق آن رها می‌کند. اون نیز همراه با کشتی غرق می‌شود.

همهٔ داستان عاشقی جک و رز واقعی بودند ولی برخی از شخصیت‌ها دروغ بوده و وجود خارجی نداشته‌اند.

شخصیت‌های حقیقی

  • برنارد هیل در نقش ناخدا ادوارد جان اسمیت: اولین سفر تایتانیک را قرار بود اسمیت (ناخدای باسابقه)، که آخرین سفرش قبل از بازنشستگی اش محسوب می‌شد رهبری کند. تصمیم وی بر غرق شدن کشتی تایتانیک تأثیرگذار بود. وی در هنگام غرق شدن به رسم ناخدایان در کابین کشتی ماند. البته برخی به این مسئله شک دارند و می‌گویند وی بعد از غرق شدن کشتی در آب یخ زد. اما چیزی که معلوم است وی هرگز نجات نیافت.
  • ویکتور گاربر در نقش توماس اندروز: وی سازنده کشتی است. اندروز به عنوان یک مرد مهربان و دلنشین به تصویر کشیده شده‌است، که موفقیت بزرگ خود را کوچک می‌شمارد. وی در هنگام غرق شدن کشتی بقیه را متقاعد می‌کند که صفت غرق ناشدنی تایتانیک، یک نتیجه‌گیری ریاضی است؛ و تایتانیک به راحتی غرق می‌شود. وی بعد از آن به استفاده حداکثری از ظرفیت قایق‌های نجات تأکید می‌ورزد. در آخر نیز در قسمت درجه یک کشتی و در کنار ساعتی ایستاده‌است و بخاطر اینکه نتوانست کشتی محکم و ایمنی بسازد افسوس می‌خورد، و همراه با کشتی غرق می‌شود.
 
مارگارت براون واقعی (در سمت راست) به همراه کاپیتان آرتور هنری روستون درمراسمی که جایزه‌ای برای کمکهایش به مسافران تایتانیک به مالی اهدا شد.
  • کتی بیتس در نقش مارگارت (مالی) براون: براون از دیدگاه سایر زنان اشرافی کشتی، از جمله روث به عنوان زنی «جلف» یا تازه به دوران رسیده قلمداد می‌شود، که این مورد بیشتر به خاطر ثروت بادآورده و بیش از اندازه وی که تازه به آن دست یافته‌است، به وی اطلاق می‌شود. وی رفتار دوستانه‌ای با جک دارد، و کتی را که برای پسرش خریده بود را برای مهمانی شام به وی می‌دهد. اگرچه براون یک شخصیت واقعی در تایتانیک بود، اما کامرون قصد نداشت که زندگی واقعی وی را به تصویر بکشد. مالی براون توسط تاریخ نویسان با نام مالی براون غرق نشدنی نام گذاری شد. برای اینکه وی با کمک سایر زنان، سعی در بازگرداندن یکی از قایق‌های نجات برای نجات افراد یخ زده نمود. در فیلم کامرون نیز قسمتی از این رویداد به تصویر کشیده شد.
  • جاناتان هاید در نقش جوزپ بروس ایزمی: وی مدیرعامل شرکت وایت استار است. ایزمی یک آدم پولدار نادان که در قسمت درجه یک کشتی ساکن است به تصویر کشیده شده‌است. او از موقعیت خود در سمت مدیرعاملی شرکت وایت استار سوءاستفاده می‌کند تا ناخدا اسمیت را راضی کند که با سرعت بیشتر و همچنین از مسیر کوتاهتری تا نیویورک را طی کند. تا در زمان کمتری به نیویورک برسند تا بتوانند توجه مطبوعات را به تایتانیک جلب کنند. در حالی که با توجه به خطرناک بودن مسیر میانبر احتمال فاجعه زیاد بود. پس از برخورد کشتی و زمانی که وی متوجه می‌شود کشتی غرق ناشدنی وجود ندارد با یک قایق نجات از مسئولیتش درقبال کشتی فرار می‌کند.
  • یوان استوارت در نقش افسر یکم ویلیام مرداک: وی کسی است که در شب برخورد کشتی با کوه یخ ناخدای موقت کشتی بود. وی کمک‌های زیادی برای به آب انداختن کشتی‌های نجات کرد. کال به عنوان رشوه به وی مقدار پولی داد تا وی را در یکی از قایق‌های نجات جای دهد. کمی بعد از آن وی پول را در صورت کال پرت کرد و به وی گفت که پول اینجا به هیچ دردی نمی‌خورد. درآخر وی در زمانی که کشتی‌های نجات کمی مانده بودند و برای سوار شدن بر آن‌ها آشوب برپا شده بود. مرداک، تامی رایان (یکی از دوستان جک) را به تصادف به قتل رساند؛ و به خاطر احساس گناه، بعد از آن حادثه خودکشی کرد. زمانی که استیو برادر زاده واقعی مرداک فیلم را دید به خاطر آسیب رساندن به شهرت قهرمانانه وی دست به اعتراض زد. چندماه بعد از این جریان، فاکس نیسون رئیس آن دوره کمپانی فاکس قرن بیستم به دل بیته، اسکاتلند (محل زندگی مرداک) رفت. وی در آنجا رسماً عذر خواهی کرد و ۵۰۰۰ پوند به دبیرستان دل بیته کمک مالی کرد. کامرون نیز در زمان انتشار نسخه دی‌وی‌دی این مجموعه عذرخواهی خود را اعلام داشت. اما این را نیز گفت که مرداک به خاطر قانون «زنان و بچه‌ها اول سوار قایق‌ها شوند» اقدام به شلیک گلوله کرد.
  • مارک لیندسی چپمن در نقش افسر ارشد هنری تینگل وایلد: افسر ارشد کشتی. وی بخاطر اینکه کال یک بچه به بغل داشت، وی را به کشتی‌های نجات راه داد. بعد از غرق شدن کشتی وی با صدای سوت خود سعی در جلب و بازگرداندن قایق‌های نجات را دارد. بعد از آنکه وی به خاطر یخزدگی می‌میرد، رز از سوت وی برای جلب توجه افسر پنجک لویی می‌کند؛ که اینکار نیز باعث نجات رز می‌شود.
  • جاناتان فیلیپس در نقش افسر دوم چارلز لایتولر: وی کسی است که سعی در توجیه ناخدا اسمیت به خاطر دیر دیده شدن کوه یخ را دارد. بعد از آن با استفاده از تفنگ سعی در فرمانبر کردن مسافران را دارد. وی توانست از حادثه جان به در برد.
  • یوان گریفید در نقش افسر پنجم هارولد گادفری لووی: تنها نفر از افسران کشتی که با یکی از کشتی‌های نجات و بعد از غرق شدن کامل کشتی برای نجات بازماندگان احتمالی به محل حادثه بازگشت؛ که رز نیز توسط وی نجات یافت.

پیش تولید

ایده‌پردازی و نوشتن فیلم‌نامه

کامرون مجذوب نحوه و حالت غرق شدن کشتی شد، و از دیدگاه او آرام‌اس تایتانیک کوه اورست غرق شدن‌ها بود. او تقریباً این نکته را زمانی در زندگی واقعی اش متوجه شده بود که احساس کرد می‌تواند یک سفر زیرآبی داشته باشد. اما او همچنان می‌گوید یک بی قراری ذهنی را در زمان حضورش در کالج و زمانی که قصد داشته از علم به هنر مهاجرت کند، را تجربه کرده‌است؛ و زمانی کهآی‌مکس شات‌هایی را از کشتی غرق شده درست کرد، او تصمیم اولیه اش را گرفت و به دنبال سرمایه‌گذار هالیوودی را گشت تا هزینه سفردریایی او را بپردازد. کامرون می‌گوید: «این برای این نبود که من می‌خواستم یک فیلم بسازم، بلکه می‌خواستم تا کنار کشتی غرق شده بروم.»

کامرون یک فیلم‌نامه اولیه برای فیلم تایتانیک نوشت و به دیدار مدیران کمپانی فاکس قرن بیستم رفت. کامرون در این مورد می‌گوید: «آنها خوششان آمد و گفتند:باشه، یه فیلم حماسی عاشقانه سه ساعته؟ مطمئنی فقط همینه؟ شباهتی به فیلم نابودگر نداره؟ صحنه‌های هیجان آور، شلیک گلوله یا تصادف ماشین؟ من گفتم: نه، نه. این هیچ شباهتی به اون نداره.» مدیران کمپانی فاکس در مورد ایده این فیلم و موفقیت تجاری اش شک داشتند، و تنها به خاطر رابطه طولانی و اعتمادشان به کامرون، به وی چراغ سبز نشان دادند.

کامرون کمپانی فاکس را متقاعد کرد تا به وی اجازه دهند، تا فیلم را بر اساس تجربیات واقعی، مشاهده کشتی غرق شده و با استفاده از چندین غواص انجام دهد، کاری که دو سال به طول انجامید. کامرون می‌گوید:"با این کار زمینه فکری ام جزئیات بیشتری را شامل می‌شد، پس گفتم: ببنید، ما تمام این کار رو برای جستجو و پیدا کردن الماس انجام میدیم. پس برویم تصویر از کشتی بگیریم؛ و ما می‌تونیم این تصویربرداری رو با استفاده از مدل‌های حرفه‌ای، عکس کنترل حرکت، و گرافیک رایانه‌ای یا روش‌های دیگری بگیریم. آهنگ تایتانیک 

مدل کشتی

 
بازسازی کامل آرام‌اس تایتانیک، کامرون و تیمش تلاش کردند تا با نقشه‌ای که توسط سازنده کشتی عرضه شد، کشتی را با جزئیات دقیق بسازند.[۲]

هارلند اند ولف که سازندگان کشتی تایتانیک بودند آرشیوهای محرمانه خود را گشودند، و نقشه‌های کشتی اصلی را که از بین رفته تلقی می‌شد، عرضه کردند. برای طراحی فضای داخل کشتی، طراح صحنه مشهور، پیتر لامونت و تیمی برای طراحی آثار آن دوران را انتخاب کردند تا با دقت تمام کشتی را باز از ابتدا بسازند. کمپانی فاکس نیز چهل هکتار از سواحل در جنوب مکزیک را خرید و درآنجا یک استودیوی اختصاصی برای این فیلم ساخت که کار آن در تاریخ ۳۱ می ۱۹۹۶ تمام شد. یک مخزن افقی که نزدیک به هفده میلیون گالن آب در آن جای می‌گرفت برای داشتن نمای ۲۷۰ درجه‌ای اقیانوس برای ساخت دوباره کشتی و فیلمبرداری فیلم نیز ساخته شد. یک مدل کامل از کشتی ساخته شد، اما لامونت قسمت‌هایی از عرشه و چند جای دیگر کشتی را برای جایگیری بهتر در مخزن حذف نمود. این نقاط قرار شد با مدل دیجیتالی جایگزین شوند. قایق‌های نجات و دودکش‌ها به اندازه ده درصد کوچکتر شدند. بر روی عرشه اصلی و عرشه A با دقت کار شده بود، اما سایر قسمت‌های کشتی تنها ورق‌های فولادی بودند. قطعاتی نیز برای زمانی که سکانس‌هایی که کشتی در آن‌ها غرق می‌شود و تکان‌های بزرگی می‌خورد تعبیه شده بود. برجی به ارتفاع ۱۶۲ فوت (۴۹ متر) و جرثقیل برجی بلندی به ارتفاع ۶۰۰ فوت (۱۸۰ متر)، ریلهایی برای جابه جایی دوربین، چراغ‌ها و ابزار حرفه‌ای تصویربرداری نیز تعبیه شده بودند.[۳]

اتاق‌های داخل کشتی نیز، تماماً براساس کشتی اصلی و تصاویر و نقشه‌های باقی‌مانده ساخته شدند. راه پله اصلی کشتی که بنایی بسیار زیبا و لوکس بود و با استفاده از چوب طبیعی و بهترین مواد ساخته شده بود، در سکانس‌های پایانی غرق شد. سایر وسیله‌ها نیز شامل اتاق‌ها، فرشها، طراحی‌ها، دکورها، صندلی‌ها، رنگها و حتی لباس کارکنان کشتی نیز، کاملاً مطابق با طراحی‌های اصلی کمپانی وایت استار بود. کامرون حتی دو تاریخ‌دان تایتانیک را نیز استخدام کرد تا از جزئیات کامل کشتی برای استفاده در فیلم بهره ببرد.

جایزه‌ها

تایتانیک یازده جایزه اسکار برد.

  • برنده اسکار بهترین فیلم
  • برنده اسکار فیلم‌برداری برای راسل کارپنتر
  • برنده اسکار کارگردانی هنری برای پیتر لامونت و مایکل فورد
  • برنده اسکار طراحی لباس برای دبورا لین اسکات
  • برنده اسکار کارگردانی برای جیمز کامرون
  • برنده اسکار تدوین تصاویر و صدا برای تام بلفورت و کریستوفر بویز
  • برنده اسکار جلوه‌های ویژه
  • برنده اسکار تدوین
  • برنده اسکار موسیقی متن برای جیمز هورنر
  • برنده اسکار ترانه فیلم برای جیمز هورنر (سازنده) و ویل جنینگ (سراینده) برای ترانه‌ای با اجرای سلن دیون
  • برنده اسکار صدابرداری
  • نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای کیت وینسلت
  • نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل زن برای گلوریا استوارت
  • نامزد اسکار طراحی چهره (گریم)

شربت برونسبان (Bronsban)

شربت برونسبان (Bronsban) یکی از انواع داروهای خلط آور است که جهت درمان التهابات تنفسی و بر طرف کردن سرفه‌های حاد استفاده می‌شود. برونسبان دارویی مناسب برای بیماری‌های رایج برونشیت، نفس‌های کوتاه، سوزش گلو و سرفه است. مصرف این دارو، در مواردی ممکن است باعث بروز مشکلات گوارشی شود.

سرفه


سرماخوردگی
 در فصول سرد سال امری اجتناب‌ناپذیر است. این عارضه ممکن است چند روز شما را درگیر علائمی همچون آبریزش بینی، سرفه، گلودرد و تب کند. برای برطرف شدن چنین علائم ناخوشایندی ناگزیر به استفاده از دارو هستید. علت ابتلا به سرفه‌های پشت سر هم را نمی‌توان تنها به سرماخوردگی نسبت داد. برخی از حساسیت‌ها هم باعث بروز سرفه می‌شوند. استفاده از داروهای خلط آور می‌توانند سرفه‌های مداوم را بهبود بخشند. افزایش خلط باعث خروج ویروس‌های بیماری سرماخوردگی می‌شوند و سرفه‌ها نیز به مرور کمتر شده و صدا به حالت عادی برمی‌گردد. اگر سرفه‌های مداوم شما را کلافه کرده است بد نیست این مقاله را دنبال کنید تا با یکی از داروهای ضد سرفه گیاهی تحت عنوان شربت برونسبان آشنا شوید.

سرماخوردگی


شربت برونسبان چیست؟

شربت برونسبان (Bronsban) از داروهای خلط آوری است که به منظور درمان التهابات تنفسی و برطرف کردن سرفه‌های حاد مورد استفاده قرار می‌گیرد. این دارو حاوی عصاره خشک گیاه عشقه (پیچک) با نام علمی (Hedera helix) است. استفاده از گیاه در درمان برونشیت و پنومونی، سابقه‌ای طولانی دارد. شربت برونسبان از داروهای گیاهی ضد سرفه است که در صورت مصرف صحیح و به اندازه، عوارض جانبی خاصی نخواهد داشت و به دلیل داشتن همین ویژگی مورد مصرف و استقبال گسترده‌ای در کشورهای اروپایی قرار گرفته است. برونسبان دارویی مناسب برای بیماری‌های رایج برونشیت، نفس‌های کوتاه، سوزش گلو و سرفه‌های رنج‌آور و دردناک است.

توجه داشته باشید که بیماری‌هایی مثل عفونت‌های تنفسی، تومورهای قفسه سینه و ریه و... ممکن است تنها با سرفه خود را نشان دهند و بنابراین رفع علائم آن‌ها با استفاده از این دارو تنها باعث پیشرفت بیماری و از دست دادن زمان می‌شود.

نام‌های دیگر، موارد مصرف، عوارض و تداخل دارویی

 نام‌های دیگر -
 موارد مصرف درمان سرفه
 عوارض مشکلات گوارشی (در موارد نادر)
 تداخل دارویی تداخل دارویی خاصی گزارش نشده است


مقدار و نحوه مصرف شربت برونسبان

میزان دقیق مصرف این دارو، حتما باید توسط پزشک متخصص تعیین گردد. به طور معمول مقدار این دارو برای درمان سرفه در بزرگسالان و افراد بالای ۱۲ سال، در حدود یک قاشق غذاخوری پر و سه مرتبه در طی روز است. این دارو برای کودکان ۶ تا ۱۲ سال نیز باید در حدود یک قاشق غذاخوری نیمه پر و سه نوبت در روز مصرف شود. بهتر است که دارو، بعد از وعده‌های صبحانه، نهار و شام مصرف شود.
شربت برونسبان

نکاتی که در رابطه با مصرف شربت برونسبان باید بدانید

  1. مصرف این دارو در دوران بارداری و شیردهی، تنها پس از مشورت با پزشک مجاز است.
  2. افرادی که مشکل عدم تحمل لاکتوز دارند، بهتر است از این دارو استفاده نکنند؛ چرا که شربت برونسبان حاوی سوربیتول است.
  3. هر نوع سابقه حساسیت دارویی که داشته‌اید، به پزشک اطلاع دهید.
  4. قبل از مصرف این دارو، فهرست کلیه داروهای مصرف خود را در اختیار پزشک قرار دهید. ممکن است برخی از داروها با داروی برونسبان تداخل داشته باشند.
  5. در صورتی که مصرف یک وعده از برونسبان را فراموش کردید، به محض یادآوری، داروی خود را مصرف کنید. اگر به زمان مصرف بعدی نزدیک هستید، دوز فراموش شده را رها کنید و به برنامه دارویی خود بازگردید.
  6. قبل از مصرف، شیشه شربت را به خوبی تکان دهید.
  7. مصرف شربت برونسبان برای کودکان زیر یک سال مناسب نیست.
  8. طول دوره درمان با این شربت بسته به علائم و شدت بیماری متفاوت است. دوره معمول مصرف آن، یک هفته است.
  9. اگر بعد از گذشت ده روز بهبودی مشاهده نشد، حتما به پزشک مراجعه شود.
  10. مصرف این شربت در افرادی که معده حساس دارند، ممکن است باعث اسهال شود.
  11. در صورت مشاهده هر گونه علائم غیر عادی بعد از مصرف داروی پروسپان، به یک مرکز اورژانس مراجعه کنید.
  12. مصرف همزمان این شربت با داروهای آنتی‌بیوتیک باعث تاثیرگذاری بهتر شده و روند درمانی را بهبود می‌بخشد.
  •  

طرز تهیه کباب تابه ای

گوشت چرخکرده و پیاز رنده شده ( با دنده ریز) را با کمی نمک و فلفل و ادویه مخلوط ورز داده و یک تخم مرغ به آن اضافه میکنیم و خوب دوباره ورز می دهیم.

مواد لازم کباب تابه ای
گوشت چرخکرده 600 الی 700 گرم
پیاز دو عدد متوسط
تخم مرغ یکعدد
نمک و فلفل و کمی روغن و کره
گوجه فرنگی

کباب تابه ای

طرز تهیه کباب تابه ای
گوشت چرخکرده و پیاز رنده شده ( با دنده ریز) را با کمی نمک و فلفل و  ادویه مخلوط  ورز داده و یک تخم مرغ به آن اضافه میکنیم و خوب دوباره ورز می دهیم. پیاز کباب وقتی زیاد باشد کباب نرم تر و لطیف تر خواهد بود ولی کمی شل خواد بود که تخم مرغ به آن انسجام خواد داد و از وارفتن آن جلوگیری خواهد کرد

کف یک ماهیتابه با ضخامت یکسان گوشت را پهن می کنیم . کمی روغن به اندازه دو قاشق روی آن می ریزیم و کمی آب ( حدود 3 قاشق ) اضافه میکنیم و روی شعله ملایم میذاریم . به محض گرم شدن ماهیتابه با یک کارد یا با لبه قاشق چوبی برش میدیم تا کباب ها از ابتدا حالت بگیره و ضمنا حرارت به تمام قسمت ها از جمله وسط گوشت برسه . درب اون را میذاریم و با حرارت ملایم اجازه میدیم ،بپزه . حدود نیم ساعت کافیه . بعد حرارت را زیاد میکنیم و اجازه میدیم آب حاصل تموم بشه و کباب به روغن بیافته  و یکطرف کباب سرخ شود . بعد طرف دیگر را با حرارت ملایم سرخ میکنیم .

نکات
گوجه فرنگی رو هم به همون ترتیب با کمی کره و روغن میذارین نرم بشه . ار فلفل سبز هم میشه استفاده کرد .

 

طرز تهیه کباب تابه ای

نکات تکمیلی در مورد کباب تابه ای

کباب تابه ای جزو انواع کباب میباشد
زمان آماده سازی مواد اولیه و مایحتاج آن حدودا 15 دقیقه
و زمان پخت و انتظار آن در حدود 30 دقیقه میباشد .
کباب تابه ای را می توانید در وعده نهار - شام - سرو کنید .
توجه نمایید مقدار مواد اولیه و دستور تهیه برای 4 نفر مناسب میباشد .