همسرم هیچ وقت فراموش نکن که: لبخند من به تو یعنی «عاشقانه دوستت میدارم». آغوش من همیشه برای تو باز است. همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم. همیشه پشتیبانت هستم. میخواهم اوقاتم را در کنار تو باشم. من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی. در دنیا تو از هرکسی برایم مهمتر هستی. همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم. همین الان در فکر تو هستم. تو همیشه برای من شادی میآوری، بخصوص وقتی که لبخند بر لب داری. من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است. هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن. من هنوز در چشمانت گم شده هستم. تو در تمام ضربانهای قلبم حضور داری.
❤♥
در حقیقت، از فاکتورهای رشد پلاکتی سرم فرد برای تحریک کلاژن سازی پوست خودش استفاده می شود. از پلاسمای غنی از پلاکت می توان بعد از لیزر درمانی و نیز می توان به صورت مخلوط با چربی فرد برای افزایش دوام چربی و نیز تحریک کلاژن سازی در تزریق چربی بهره گرفت.
لیزرهای جوان ساز را می توان به۲دسته تقسیم کرد؛ یکی لیزرهای تهاجمی که زخم ایجاد می کنند و لیزرهای غیرتهاجمی که زخم ایجاد نمی کنند. برای جوان سازی پوست با لیزر، لیزر دی اکسیدکربن، نتایج بسیار عالی دارد اما از طرفی، زخم ایجاد شده نیز عمیق است و فرد نیاز دارد که حداقل ۷ تا ۱۰ روز را در منزل استراحت کند. خطر لک شدن پوست، باقی ماندن قرمزی پوست به مدت طولانی و حتی خطر رخداد جوشگاه نیز وجود دارد.لیزر ارنیوم نیز گاه مورد استفاده قرار می گیرد اما چون عمق نفوذ آن به پوست کمتر از دی اکسیدکربن است، کاربرد کمتری برای جوان سازی پوست و تحریک کلاژن سازی دارد.
امواج رادیویی نیز با هدف تحریک کلاژن سازی از طریق ایجاد حرارت زیر پوست کار می کنند. دستگاه های مختلفی هستند که از این امواج برای ایجاد جوان سازی استفاده می کنند اما واقعیت این است که جواب گرفتن از این دستگاه ها هم به اپراتور (فرد انجام دهنده) بستگی دارد و تکنیک و وقتی که برای این کار می گذارد. این نکته را نیز باید گفت که امواج رادیویی در بعضی ها خیلی خوب جواب می دهد ولی در برخی چندان موثر نیست.
مواد دارویی متعددی در جوان سازی پوست موثرند؛ از جمله رتینوییدها، اسیدهای میوه، ماتریکسیل، ضدآفتاب ها، کِرِم های حاوی استروژن گیاهی و بالاخره کِرِم ها و لوسیون های حاوی ویتامین های مختلف به خصوص ویتامین هایCوE.رتینوییدهای موضعی مانند ترتینویین از دیرباز در درمان بیماری های مختلف پوستی مانند آکنه (جوش غرور جوانی) کاربرد داشته اند و همچنین در درمان آسیب های پوستی ناشی از نور آفتاب و نیز پیری پوست ناشی از افزایش سن به کار می رفته اند.
از قدیم، کیسه کشیدن به عنوان راهی برای لایه برداری پوست صورت و بدن مطرح بوده است. استفاده از کیسه و سفیدآب در حمام های عمومی قدیم برای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها یک عادت بوده است. امروزه نیز همچنان عده ای عادت کیسه کشیدن را حفظ کرده اند که باید گفت آنها به ارزان ترین راه جوان نگاه داشتن پوست دست یافته اند؛ چرا که بسیاری از دستگاه های امروزی، مثل میکرودرم ابریشن، از مکانیسمی شبیه کیسه کشیدن و سفیدآب برای جوان سازی پوست استفاده می کنند. در این روش، کریستال های اکسید آلومینیوم با فشار روی پوست پاشیده می شود و توسط همین دستگاه مجددا تحت مکش قرار می گیرد. این پاشیدن باعث لایه برداری پوست و تحریک کلاژن سازی پوست می شود. این روش همچنین به افزایش نفوذ داروهای موضعی توسط بیمار نیز کمک شایسته ای می کند.
لایه برداری شیمیایی پوست توسط اسید میوه با اسید تری کلرواستیک از روش های قدیمی برای جوان سازی پوست به شمار می رود. اگرچه از زمانی که لیزرهای مختلف وارد بازار شده اند،
امروزه داروهای متعددی در داروخانه ها وجود دارند که ادعا می کنند با مصرف آنها فرد از پوست شاداب تر و جوان تری برخوردار خواهد شد. بیماران نیز با مصرف این قرص های جوانی نتایج مختلفی را ذکر می کنند.
عصاره هسته انگور همراه با ویتامینCموجب خنثی شدن آنزیم های تخریب کننده پوست می شود و به این ترتیب از پیری زودرس جلوگیری می کند. در این قرص های جوانی و ضدچروک ویتامینCنیز جایگاه ویژه ای دارد. به عنوان نمونه، در یکی از قرص های ضدچروک موجود در بازار، ویتامینCبه طور طبیعی از گیاه آسرولا گرفته شده که در ساخت کلاژن های جدید کاربرد دارد.
منبع: جوان سازی پوست
آرمین زارعی متولد سال 1365 است و متولد ماه اردیبهشت است. اما اوج کار او مربوط به زمانی است که آهنگ مبارک باشه را منتشر کرد و این آهنگ بسیار معروف شد و باعث شد که او بیش از پیش معروف گردد.او می گوید که بیشتر کارهایش را خودش انجام می دهد و ترانه هم نمی فروشد. برای آهنگ دو صدائه با کسی، پول نمی گیرد، هیچ گاه اسپانسر نداشته و همیشه سعی کرده است که سر پای خودش بایستد.
او سبک دیس لاو را ادامه داد و آهنگ های او یکی پس از دیگری بسیار شنیده شد و هر کدام از آهنگ ها محبوب شدند.
او تجربه همکاری با بسیاری از خوانندگان را دارد. او با امیر تتلو، فریدون آسرایی، ساسی مانکن و فلاکت همکاری داشته است.
آرمین زارعی به ساخت کلیپ بسیار اهمیت می دهد. او با همکاری برادران بوشهری موزیک ویدیوهای زیبایی در سطح کلیپ های غربی منتشر کرده است.
او از میان بازیگران به تام هنکس و برد پیت بسیار علاقه دارد. در بین غذاها عاشق فسنجان و سالاد ماکارونی است. از میان خوانندگان هم به توپاک و امینم بسیار علاقه دارد.
نام هنری او که آرمین 2AFM است برگرفته از نام سه نفر از دوستان دبیرستانی او است که سال های نوجوانی با هم کار می کردند. در دانشگاه وقتی که فهمیدند او رپر است، او را اخراج کردند.
آرمین خوانندگی را از دوران دبیرستان با 4 نفر از دوستانش به صورت خانگی شروع کرد و پس از آن دوره تصمیم گرفت در یک استودیوی موسیقی فعالیتش را ادامه دهد و با رضایا آشنا شد که پس از خواندن او در آهنگ نازگل باعث شد به آرامی معروف شود.
حسین تهی و آرمین دوستی دیرینه ای با هم دارند. او و ارمین با هم همکلاس بودند و به دانشگاه می رفتند و وقتی که فهمیدند این دو رپر هستند، خیلی محترمانه از آنها خواسته شد که دانشگاه را ترک کنند.
اولین آهنگ مجاز آرمین زارعی، آهنگ رفت است که پس از سال ها منتشر کرده است. با مراجعه به لینک زیر می توانید اولین آهنگ آرمین زارعی به نام رفت را دانلود کنید.
راه میرم تو خیابونا نگام به آسمون فکر اینم که چی کم گذاشتم آخه مگه واسه اون
رفت و به همه گفتش خیلی راحت از رازمون آخرشم نفهمیدم چرا یهو عوض شد فاز اون
رفت و تنهام گذاشت درد رو دردام گذاشت
خوب میدونست نقطه ضعفم چی بود دست رو نقطه ضعفام گذاشت
بهش گفتم نرو بمون کنارم مرهم دردام شو باز
ولی رفت و پشتشم نگاه نکرد خدا میدونه که الان کجاست
رفت رفت رفت منو دوستم نداشت رفت رفت رفت تعصب رو من نداشت
از دست رفت با اینکه میرفت جونم براش رفت رفت رفت حتی یه یادگاریم تو خونه ام نذاشت
از چی بگم که ازت دلخورم این روزا پر از دلهره ام
با اینکه بعد تو آدمای مختلفی از حرف میکردن هی پرم
ولی باز من مث تو نمیشم توی این سینم حرف … پره بی شک
موی سفید رو سرم پره ریشم بلند تو باعث شدی این مدلی شم
باشه منم دیگه مث خودت میشم منم مث آدمای دورت میشم
منم دیگه قیدتو زدم و واسه ی موندنت دو دل میشم
ولی نه مثل تو نمیشم میرم از زندگیت مث یه نقطه میشم
یادم نمیره حال خرابی و گریه ها و بغضای دیروز و پریروز و کل دیشب
رفت رفت رفت منو دوستم نداشت رفت رفت رفت تعصب رو من نداشت
از دست رفت با اینکه میرفت جونم براش رفت رفت رفت حتی یه یادگاریم تو خونه ام نذاشت
برو بهتره که تمومش کنی نمیخوام وقتمو حرومش کنی
بدون دلی که واست میتپید دیگه امونش برید
برو که من دیگه طاقت ندارم یه شب یه خواب راحت ندارم
راستشو بخوای تصمیم گرفتم دیگه از این به بعد وقتمو واست نذارم
برو ولی یادت باشه حواست به کارت باشه
برو ولی من بعید میدونم کسی مثل من نگران حالت باشه
استرسی ام تیکم هست نمیخوام بزنی دیگم حرف
هرکی پرسید از تو چه خبر سکوت میکنم و میگم رفت
رفت رفت رفت منو دوستم نداشت رفت رفت رفت تعصب رو من نداشت
از دست رفت با اینکه میرفت جونم براش رفت رفت رفت حتی یه یادگاریم تو خونه ام نذاشت
امیدواریم بیوگرافی آرمین زارعی خواننده محبوب سبک رپ مورد توجه شما قرار گرفته باشد.
منبع: بیوگرافی آرمین زارعی
If anyone asks you
how the perfect satisfaction
of all our sexual wanting
will look, lift your face
and say,
Like this.
When someone mentions the gracefulness
of the nightsky, climb up on the roof
and dance and say,
Like this.
If anyone wants to know what “spirit” is,
or what “God’s fragrance” means,
lean your head toward him or her.
Keep your face there close.
Like this.
When someone quotes the old poetic image
about clouds gradually uncovering the moon,
slowly loosen knot by knot the strings
of your robe.
Like this.
If anyone wonders how Jesus raised the dead,
don’t try to explain the miracle.
Kiss me on the lips.
Like this. Like this.
When someone asks what it means
to “die for love,” point
here.
If someone asks how tall I am, frown
and measure with your fingers the space
between the creases on your forehead.
This tall.
The soul sometimes leaves the body, the returns.
When someone doesn’t believe that,
walk back into my house.
Like this.
When lovers moan,
they’re telling our story.
Like this.
I am a sky where spirits live.
Stare into this deepening blue,
while the breeze says a secret.
Like this.
When someone asks what there is to do,
light the candle in his hand.
Like this.
How did Joseph’s scent come to Jacob?
Huuuuu.
How did Jacob’s sight return?
Huuuu.
A little wind cleans the eyes.
Like this.
When Shams comes back from Tabriz,
he’ll put just his head around the edge
of the door to surprise us
Like this.
From ‘The Essential Rumi’, Translations
by Coleman Barks with John Moyne
Love is the Water of Life
Everything other than love for the most beautiful God
though it be sugar- eating.
What is agony of the spirit?
To advance toward death without seizing
hold of the Water of Life.
Masnawi I 3686-87
A moment of happiness,
you and I sitting on the verandah,
apparently two, but one in soul, you and I.
We feel the flowing water of life here,
you and I, with the garden’s beauty
and the birds singing.
The stars will be watching us,
and we will show them
what it is to be a thin crescent moon.
You and I unselfed, will be together,
indifferent to idle speculation, you and I.
The parrots of heaven will be cracking sugar
as we laugh together, you and I.
In one form upon this earth,
and in another form in a timeless sweet land.
Kulliyat-e Shams, 2114
Lovers
O lovers, lovers it is time
to set out from the world.
I hear a drum in my soul’s ear
coming from the depths of the stars.
Our camel driver is at work;
the caravan is being readied.
He asks that we forgive him
for the disturbance he has caused us,
He asks why we travelers are asleep.
Everywhere the murmur of departure;
the stars, like candles
thrust at us from behind blue veils,
and as if to make the invisible plain,
a wondrous people have come forth.
The Divani Shamsi Tabriz, XXXVI
All through eternity
Beauty unveils His exquisite form
in the solitude of nothingness;
He holds a mirror to His Face
and beholds His own beauty.
he is the knower and the known,
the seer and the seen;
No eye but His own
has ever looked upon this Universe.
His every quality finds an expression:
Eternity becomes the verdant field of Time and Space;
Love, the life-giving garden of this world.
Every branch and leaf and fruit
Reveals an aspect of His perfection-
They cypress give hint of His majesty,
The rose gives tidings of His beauty.
Whenever Beauty looks,
Love is also there;
Whenever beauty shows a rosy cheek
Love lights Her fire from that flame.
When beauty dwells in the dark folds of night
Love comes and finds a heart
entangled in tresses.
Beauty and Love are as body and soul.
Beauty is the mine, Love is the diamond.
They have together
since the beginning of time-
Side by side, step by step.
I swear, since seeing Your face,
the whole world is fraud and fantasy
The garden is bewildered as to what is leaf
or blossom. The distracted birds
can’t distinguish the birdseed from the snare.
A house of love with no limits,
a presence more beautiful than venus or the moon,
a beauty whose image fills the mirror of the heart.
The Divani Shamsi Tabriz XV
Let go of your worries
and be completely clear-hearted,
like the face of a mirror
that contains no images.
If you want a clear mirror,
behold yourself
and see the shameless truth,
which the mirror reflects.
If metal can be polished
to a mirror-like finish,
what polishing might the mirror
of the heart require?
Between the mirror and the heart
is this single difference:
the heart conceals secrets,
while the mirror does not.
The Divani Shamsi Tabriz, XIII
This is love: to fly toward a secret sky,
to cause a hundred veils to fall each moment.
First, to let go of live.
In the end, to take a step without feet;
to regard this world as invisible,
and to disregard what appears to be the self.
Heart, I said, what a gift it has been
to enter this circle of lovers,
to see beyond seeing itself,
to reach and feel within the breast.
The Divani Shamsi Tabriz, XIII
Love is reckless; not reason.
Reason seeks a profit.
Love comes on strong,
consuming herself, unabashed.
Yet, in the midst of suffering,
Love proceeds like a millstone,
hard surfaced and straightforward.
Having died of self-interest,
she risks everything and asks for nothing.
Love gambles away every gift God bestows.
Without cause God gave us Being;
without cause, give it back again.
Mathnawi VI, 1967-1974
I am a sculptor, a molder of form.
In every moment I shape an idol.
But then, in front of you, I melt them down
I can rouse a hundred forms
and fill them with spirit,
but when I look into your face,
I want to throw them in the fire.
My souls spills into yours and is blended.
Because my soul has absorbed your fragrance,
I cherish it.
Every drop of blood I spill
informs the earth,
I merge with my Beloved
when I participate in love.
In this house of mud and water,
my heart has fallen to ruins.
Enter this house, my Love, or let me leave.
The Divani Shamsi Tabriz, XXXIV
Passion makes the old medicine new:
Passion lops off the bough of weariness.
Passion is the elixir that renews:
how can there be weariness
when passion is present?
Oh, don’t sigh heavily from fatigue:
seek passion, seek passion, seek passion!
Mathnawi VI, 4302-4304
The beauty of the heart
is the lasting beauty:
its lips give to drink
of the water of life.
Truly it is the water,
that which pours,
and the one who drinks.
All three become one when
your talisman is shattered.
That oneness you can’t know
by reasoning.
Mathnawi II, 716-718
“I am only the house of your beloved,
not the beloved herself:
true love is for the treasure,
not for the coffer that contains it.”
The real beloved is that one who is unique,
who is your beginning and your end.
When you find that one,
you’ll no longer expect anything else:
that is both the manifest and the mystery.
That one is the lord of states of feeling,
dependent on none;
month and year are slaves to that moon.
When he bids the “state,”
it does His bidding;
when that one wills, bodies become spirit.
Mathnawi III, 1417-1424
The springtime of Lovers has come,
that this dust bowl may become a garden;
the proclamation of heaven has come,
that the bird of the soul may rise in flight.
The sea becomes full of pearls,
the salt marsh becomes sweet as kauthar,
the stone becomes a ruby from the mine,
the body becomes wholly soul.
The intellectual is always showing off,
the lover is always getting lost.
The intellectual runs away.
afraid of drowning;
the whole business of love
is to drown in the sea.
Intellectuals plan their repose;
lovers are ashamed to rest.
The lover is always alone.
even surrounded by people;
like water and oil, he remains apart.
The man who goes to the trouble
of giving advice to a lover
get nothing. He’s mocked by passion.
Love is like musk. It attracts attention.
Love is a tree, and the lovers are its shade.
Kulliyat-e Shams, 21
Love has nothing to do with
the five senses and the six directions:
its goal is only to experience
the attraction exerted by the Beloved.
Afterwards, perhaps, permission
will come from God:
the secrets that ought to be told with be told
with an eloquence nearer to the understanding
that these subtle confusing allusions.
The secret is partner with none
but the knower of the secret:
in the skeptic’s ear
the secret is no secret at all.
Mathnawi III, 1417-1424
When the rose is gone and the garden faded
you will no longer hear the nightingale’s song.
The Beloved is all; the lover just a veil.
The Beloved is living; the lover a dead thing.
If love withholds its strengthening care,
the lover is left like a bird without care,
the lover is left like a bird without wings.
How will I be awake and aware
if the light of the Beloved is absent?
Love wills that this Word be brought forth.
Mathnawi I, 23-31
Because I cannot sleep
I make music at night.
I am troubled by the one
whose face e has the color of spring flowers.
I have neither sleep nor patience,
neither a god reputation nor disgrace.
A thousand robes of wisdom are gone.
All my good manners have moved a thousand miles away.
The heart and the mind are left angry with each other.
The starts and the moon are envious of each other.
Because of this alienation the physical universe
is getting tighter and tighter.
The moon says, “How long will I remain
suspended without a sun?”
Without Love’s jewel inside of me,
let the bazaar of my existence by destroyed stone by stone.
O Love, You who have been called by a thousand names,
You who know how to pour the wine
into the chalice of the body,
You who give culture to a thousand cultures,
You who are faceless but have a thousand faces,
O Love, You who shape the faces
of Turks, Europeans, and Zanzibaris,
give me a glass from Your bottle,
or a handful of bheng from Your Branch.
Remove the cork once more.
The we’ll see a thousand chiefs prostrate themselves,
and a circle of ecstatic troubadours will play.
Then the addict will be breed of craving.
and will be resurrected,
and stand in awe till Judgement Day.
Ode 314
Those who don’t feel this Love
pulling them like a river,
those who don’t drink dawn
like a cup of spring water
or take in sunset like supper,
those who don’t want to change,
let them sleep.
This Love is beyond the study of theology,
that old trickery and hypocrisy.
I you want to improve your mind that way,
sleep on.
I’ve given up on my brain.
I’ve torn the cloth to shreds
and thrown it away.
If you’re not completely naked,
wrap your beautiful robe of words
around you,
and sleep.
“Like This” Coleman Barks, Maypop, 1990
A lifetime without Love is of no account
Love is the Water of Life
Drink it down with heart and soul!
Divan-i-Shams 11909
Last night you lfet me and slept
your own deep sleep. Tonight you turn
and turn. I say,
“You and I will be together
till the universe dissolves.”
You mumble back things you thought of
when you were drunk.
Like This, Rumi, Coleman Barks, Maypop Books
Who is at my door?
He said, “Who is at my door?”
I said, “Your humble servant.”
He said, “What business do you have?”
I said, “To greet you, 0 Lord.”
He said, “How long will you journey on?”
I said, “Until you stop me.”
He said, “How long will you boil in the fire?”
I said, “Until I am pure.
“This is my oath of love.
For the sake of love
I gave up wealth and position.”
He said, “You have pleaded your case
but you have no witness.”
I said, “My tears are my witness;
the pallor of my face is my proof.’
He said, “Your witness has no credibility;
your eyes are too wet to see.”
I said, “By the splendor of your justice
my eyes are clear and faultless.”
He said, “What do you seek?”
I said, “To have you as my constant friend.”
He said, “What do you want from me?”
I said, “Your abundant grace.”
He said, “Who was your companion on the ‘ourney?
I said, “The thought of you, 0 King.”
He said, “What called you here?”
I said, “The fragrance of your wine.”
He said, “What brings you the most fulfillment?”
I said, “The company of the Emperor.”
He said, “What do you find there?”
I said, “A hundred miracles.”
He said, “Why is the palace deserted?”
I said, “They all fear the thief.”
He said, “Who is the thief?”
I said, “The one who keeps me from -you.
He said, “Where is there safety?”
I said, “In service and renunciation.”
He said, “What is there to renounce?”
I said, “The hope of salvation.”
He said, “Where is there calamity?”
I said, “In the presence of your love.”
He said, “How do you benefit from this life?”
I said, “By keeping true to myself
Now it is time for silence.
If I told you about His true essence
You would fly from your self and be gone,
and neither door nor roof could hold you back!
Rumi – In the Arms of the Beloved, Jonathan Star
Jeremy P. Tarcher/Putnam, New York 1997
Don’t go anywhere without me.
Let nothing happen in the sky apart from me,
or on the ground, in this world or that world,
without my being in its happening.
Vision, see nothing I don’t see.
Language, say nothing.
The way the night knows itself with the moon,
be that with me. Be the rose
nearest to the thorn that I am.
I want to feel myself in you when you taste food,
in the arc of your mallet when you work,
when you visit friends, when you go
up on the roof by yourself at night.
There’s nothing worse than to walk out along the street
without you. I don’t know where I’m going.
You’re the road, and the knower of roads,
more than maps, more than love.
The Essential Rumi Coleman Barks
Further reading:
Rumi: The Path of Love, by Manuela Dunn Mascetti (Editor) Camille & Kabir Helminski, Hardcover – 96 pages ( 4 November, 1999) Element Books Ltd
Hush, Don’t Say Anything to God : Passionate Poems of Rumi Jalal Al-Din Rumi, Shahram Shiva, ( 1 October, 1999) Jain Publishing Company
Look! This Is Love Poems of Rumi (Shambhala Centaur Editions) Jalal Al-Din Rumi, et al /Published 1996
Rumi’s Divan of Shems of Tabriz Selected Odes (Element Classics of World Spirituality) Mevlana Jalaluddin Rumi, et al / Published 1997
The Way of Passion: A Celebration of Rumi, by Andrew Harvey
The Sufi Path of Love The Spiritual Teachings of Rumi William C. Chittick (Translator) Published 1983
Where Two Oceans Meet A Selection of Odes from the Divan of Shems of Tabriz Mevlana Jalaluddin Rumi, James G. Cowan (Translator) Published 199
source : Rumi and اشعار عاشقانه مولانا