تولدم مبارک نیست
تولدم را با یک کیک تنهایی
چند شمع اشک
و یک کادو پیچیده به اندوه
جشن میگیرم
تبریک تلخ تولد خودم
تولدم مبارک نیست
دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره
تو رو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست
شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت
خودم رو مرده میدونم
تولدم مبارک نیست غمگینم
تولدم مبارک نیست
آخه اونی که میخوام کنارم نیست
تولد غمگینم مبارک
تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره تو رو اینجا نمی بینم
تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم
تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده می دونم
جملات غمگین تولدت مبارک غم انگیز
تقویم ورق میخورد و به روزی میرسد که آمدنش هیچ کس را خوشحال نمیکند؛ حتی خود من را. تولدم را جشن میگیرم با یک کیک تنهایی و چند اشک شمع و یک کادوی پیچیده به اندوه. تولد غمگینم مبارک
متن های ناراحت کننده تولدت مبارک
باز هم جشن تولد، باز هم کادو و گل، باز هم شمع و گل و آیینه، هر کسی چیزی با خود دارد، یک عروسک یک گل، یا کتابی پر دیو و دلبر، کاش جای همه این خوبان، تو کنارم بودی، لااقل کاش یکی از یاران، نامهات را به من اهدا میکرد
تولد عشقی که رفته
برای دل خودم سخته بدونم تولدشه و نتونم تبریک بگم. جات هنوز میون دعاهامه. گر چه میدونم دیگه جایی توی قلبت ندارم. تولدت مبارک عزیزترینم
متن غم و ناراحتی
به سلامتی کسی که عشقش اون رو رها کرد و برای همیشه تنهاش گذاشت ولی هنوز رمز گوشیش تاریخ تولد تنها عشقشه
جمله های کوتاه تبریک تولد غم انگیز
امشب دامن تو پر از هدیههای بزرگ و کوچک میشود؛ امام من هیچ چیز ندارم که به تو هدیه بدهم. جز دلی که به من پس دادی
شعر نو تولدت مبارک
رسیده روز تولد تو
که باز من برات هدیه بگیرم
واسه من فقط همین بهانه س
بگم که چه قدر برات میمیرم
لحظه شیرین دلواپسی
کی به داد دل ما میرسی؟
دیدارت بهترین روز من بود
وقت خوبی واسه دوست داشتن بود
متن بلند تولد عشقی که رفته
هنوز هم روز تولدت را جشن میگیرم، تنهایی شمع روشن میکنم. آرزو میکنم و به امید دیدار تو شمعهای کیک تولدت را خاموش میکنم. آرزو میکنم در جشن تولد بعدی تو در کنارت باشم و تو چشم در چشم من قول بدهی از کنارم جایی نمیروی.
تولد عزیزی که از دنیا رفته
نفسم بودی که با رفتنت بند اومدی. شاید باقی مونده زندگیم به این دلیله که هر سال تولدت رو با یه سنگ سرد جشن بگیرم. دیگه نمیتونم تو رو در آغوش بگیرم و ببوسم و تولدت رو بهت تبریک بگم. کیکت رو میبرم و تعارف میکنم. یکی میگه: نه ممنون. فاتحه ش رو میفرستم.
دیروز،من به دنیا آمدم
هر سال،جشنی می گرفتم
برای دیدن لبخندهایی
که نشاط تولدم را،به همراه دارند
هر سال،چهره ی شاد کسانی را
که دوستم دارند
به یادگار ثبت می کردم
هر سال یک شمع دیگر
اضافه می کردم،روی کیک تولدم
و یک سال از گذر عمرم را
در کنار کسانی که
دوستم دارند می گذراندم
هر سال،لباس شادی می پوشیدم
و ست با رنگ هایش،آرایش می کردم
می رقصیدم،می خندیدم
و هر سال اینگونه
تولدم را می گذراندم
امسال اما نه!امسال
من در عطر گلاب های نیاسر
که از صورتی گل های محمدی
روز تولدم را طراوت می بخشیدند
متولد شدم.
و در غربت خاک سهراب،
که دلیل اشک هایم می شد
و زیر نم باران،روز تولدم را
با دعا همراه می کرد
خلوت کردم.
و در کوچه پس کوچه های ابیانه
در یکرنگی دیوارها
در بناهای کاه گلی خانه های پیر
اندکی زندگی کردم.
امسال،روز تولدم را
با همان لباسهای بیرونی معمولی
با همان آرایش ساده ی دخترانه
و عطر سرد ادکلن همیشگی گذراندم
امسال،روز تولدم متفاوت بود
انگار من هم آدم دیگری بودم
و دنیا رنگ دیگری داشت
امسال شوق تولدی در من نبود
من بودم و طبیعت
و دلی که
سخت دلتنگ وجود یارم بود
و او صدایی مهربان پشت خط
عشق من،تولدت مبارک
دوستت دارم خوب لحظه های من
امسال بی تو تولدم
نه کیکی داشت و نه شمعی
نه شاخه گلی در اتاقم هست
و نه روی لب هایم
گرمای بوسه ی لبهایت
سال دیگر بوسه های امسال را
از لبهایت طلبکار می شوم.
سال دیگر در حجم آغوشت
شوق ۲۴ سالگی ام را
جشن می گیرم و با تو شمع ها را
فوت خواهیم کرد.
تا سال دیگر…