متن زیبا برای دوست قدیمی خوب و بامرام نسبت به میزان رفاقت تان و برای هر سن و سالی در این مقاله تهیه تنظیم شده است و همچنین متن قشنگ در مورد رفیق قدیمی را می توانید از این نوشته از سایت سماتک انتخاب کرده و برایش ارسال کنید. دوست خوب برای انسان محاسن بسیاری دارد و اگر شما هم رفیق قدیمی دارید و می خواهید پاسخ زحماتی را که در این سال ها برایتان کشیده است بدهید می توانید با فرستادن یک جمله زیبا در مورد دوست قدیمی، محبت را در حق او تمام کنید.
با تمام مداد رنگی های دنیا
بـه هر زبانی کـه بدانی یا نـدانی
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایـام
تنها یک جمله برایـت خواهـم نوشت
دوستت دارم بهترین دوست دنیا
**********
قلب مهمانخانه نیست
کـه آدم ها بیایند دو سه ساعت
یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند
قلب لانۀ گنجشک نیست
کـه در بهار ساخته بشود
ودر پاییز باد آن رابا خودش ببرد
قلب راستش نمیدانم چیست؟
امّا این را میدانم
کـه فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب اسـت
برای همیشه
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخود آگاه دلم یاد تـو کرد
خنده آمد بـه لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
هرکجا هستی دوست
دست حق همراهت
**********
پشت دریا شهریست
کـه یک دوست در آن جا دارد
هرکجا هست
بـه هر فکر بـه هر کار بـه هرحال
عزیز اسـت خدایا تـو نگهدارش باش
متن کوتاه در مورد رفیق + عکس نوشته و جملات احساسی درباره دوستی و رفاقت
هی رفیق
بدون چتر کنارم قدم نزن
خیس دلتنگی هایم میشوی
دنیای مـن
ابری تر ازآن اسـت کـه فکرش را میکنی
**********
چاقو نگفت دسته خودرا نمیبرد
کاری بکن فرو بـه رفاقت سر آورند
کاری بکن کـه دست رفاقت دهند و پاک
نام تـو را دوباره فرا خاطر آورند
بگو بمیر بمیرم تـو همان گونه هستی
بگو نباش نباشم تـو جاودان هستی
مرا بکش بخدا جان جان جان هستی
مرا نخواستنت آخر رفاقت بود
**********
رفیق جان منا دوره رفاقت نیست
سر گلایه ندارم کـه جای صحبت نیست
بـه قدر خنده و اشکی غزل بخوان با مـن
بـه قدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست
آنان بـه آفتاب شیفته بودند
زیرا کـه آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمی اش
مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکی اش
مفهوم بی فریب صداقت بود
**********
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
کـه بی دریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی با نان خشکشان
و کاردهای شان را
جز از برای قسمت کردن
بیرون نیاورند
تـو را دوست تر می دارم از رؤیاهای خویش
چرا کـه تـو بـه بار نشستن تمام رویاهایی
برآورد تمام آرزوها
مرا از رفاقتی بی مرز سرشار میکنی
تا دوست بدارم جـهان پیرامون خودرا
آبشار و خورشید و درختان را
پرندگان و ماه و سرزمینم را
و تـو را
**********
حکایت رفاقت مـن با تـو
حکایت قهوه ایست
کـه امروز با یاد تـو تلخ تلخ نوشیدم
کـه با هر جرعه بسیار اندیشیدم
کـه این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آن قدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
کـه انتظار تمام شدنش را نداشتم
تمام کـه شد فهمیدم
بازهم قهوه میخوام
حتّی تلخ تلخ
ای سبز بـه اندیشه های روز
جنگل بیدار
در سایهسار روشن نمناک تـو
کـه بوی و عطر رفاقت میپراکند
گلگون شده ست
چـه قلبهای تهور
کـه سبزترین جنگل بود
**********
رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه
رفاقت گاهی از جنس جنونه
یه وقتایی تموم دین و دنیا
برای آدمای بی نشونه
همون بی ادعاهایی کـه گاهی
نمیدونی چقدر عاشق تر از مان
همونایی کـه حتی از خدا هم
بـه این آسونیا چیزی نمیخوان
اگه عشقی نبود فقط رفاقت
میتونست عشقو تـو دنیا بیاره
نمیشه دل بـه عشق اون کسی داد
کـه می تونه رفیقو جا بذاره
رفاقت مثل خـاک سرزمینه
واسه قربونی عشق تـو و مـن
میشه دریا شدن مشکل نباشه
بـه شرط ساده از خود گذشتن
برف میاد خدا کنه پرنده طاقت بیاره
باد میاد خدا کنه بوی رفاقت بیاره
داره برف میاد و پرنده پشت شیشه ست
عمریه دیوار همیم فاصله حرف آخره
پناه بال و پرمون سقفای بی کبوتره
تـو گلدونای خونگی داره میپوسه ریشه مون
گنجشکک اشی مشی نوک میزنه بـه شیشه مون
عمریه پشت میله ها ترانه خون قفسیم
خیس میشیم گوله میشیم امّا بـه هم نمی رسیم
عکس پرنده میکشیم رو پشت بوم نقاشی
شاید بیاد رو بوم مـا گنجشکک اشی مشی
کاشکی بیاد آبی بشه تـو نقشای کاشی بره
کاشکی بیاد، ماهی بشه تـو حوض نقاشی بره
زخما رو مرهم بذاره نقل حکیم باشی بشه
بیاد و رنگ آبی حوضای نقاشی بشه
**********
رفاقت با تـو
رفاقت با بادبادکی کاغذیست
رفاقت با باد دریا و سرگیجه
با تـو هرگز حس نکرده ام
با چیزی ثابت مواجه ام
از ابری بـه ابر دیگر غلتیده ام
چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا
کم کم تفاوت ظریف میان نگه داشتین یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت
این کـه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت خاطرجمعی خاطر
و یاد می گیری کـه بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها عهد و پیمان معنی نمیدهند
**********
اهای رفیق
روی نبودنت هم میتوان حساب کرد
یادت می ارزد بـه تمام کسانیکـه
بودن هایشان بوی بیزاری میدهد
عکس و متن درباره رفیق و دوست صمیمی «34 عکس پروفایل ،شعر ،متن سنگین»
زندگی با صدا شروع میشه
بیصدا تموم میشه
عشق با تـرس شروع میشه
با اشک تموم میشه
دوستیه خـوب هرجـایی میتونه شروع بشه
امّا هیچ جـا تموم نمیشه
متن زیبا برای بهترین دوست قدیمی تان که از دوران کودکی یا سنین جوانی با او رفیق فابریک بوده اید را در اینجا آماده کرده ایم. داشتن دوست قدیمی در زندگی بسیار لازم است و برخی از اوقات در مواقع حساس به داد شما می رسد. متن زیبا برای دوست قدیمی برای شما عزیزی است که می خواهید جملات ناب در مورد دوست و رفیق قدیمی تان ارسال کنید و تجربه ثابت کرده است که داشتن یک دوست فابریک قدیمی بسیار به انسان کمک می کند و از او مراقیت می نماید.
♦ ♦ ♦ ♦
قدم زدن با یک دوست در تاریکی، بهتر از قدم زدن به تنهایی در نور است.
♦ ♦ ♦ ♦
سه نوع دوستی هست که در همه جا پر ارزش و سودبخش است و سه نوع دوستی دیگر هست که زیان آور و مورث پشیمانی است.
دوستی با کسانی که در دوستی خود پایدار و با وفا هستند و با کسانی که درستکار و راستگویند و آنان که تجربههای بسیار دارند سودمند است؛
ولی دوستی و رفاقت با چاپلوسان. ریاکاران و یاوه گویان مورث بدبختی و رسوایی است.
♦ ♦ ♦ ♦
در دوستی درنگ کن، اما وقتی دوست شدی ثابت قدم و پایدار باش
♦ ♦ ♦ ♦
دوستی مانند اسناد کهنه است. قدمت زمان، آن را قیمتی میکند.
♦ ♦ ♦ ♦
دوستان جدید پیدا کنید، اما دوستان قدیمی را هم حفظ کنید
اینها نقره و آنها طلا هستند
♦ ♦ ♦ ♦
رفیق قدیمی و دوست داشتنی من
چراغ دوستی تو همیشه توی قلبم روشنه، حتی در ساعات اوج مصرف!
♦ ♦ ♦ ♦
نفس شروع زندگیست
عشق قسمتی از زندگیست.
اما یک دوست باوفای قدیمی، قلب زندگیست…
♦ ♦ ♦ ♦
دوستی نشانی از عشق داره
کسی میتونه دوست تو باشه
که از صمیم قلب اون رو دوست داشته باشی
♦ ♦ ♦ ♦
بعضی وقتها کسی هست
بدون آنکه تو را در آغوش بگیرد
یا حتی تورا ببیند
یا دستانت را در دست بگیرد
فقط با کلامش
میتواند بوسه باران کند قلبت را…
فقط دو تا رفیق قدیمی صمیمی میتونن
هر دو حالشون بد باشه.
ولی با کنار هم بودن
حال همو خوب کنن…
♦ ♦ ♦ ♦
حکایت رفاقتهای قدیمی حکایت سنگهای کنار ساحله…
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرت شون میکنی تو آب.
اما بعضی وقتها یک سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرت شون کنی…
♦ ♦ ♦ ♦
رفیق قدیمی و دوست داشتنی من!
از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی.
اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد
و برگهی دوستت دارم مرا.
زیر برف پاکنهای دلت خواهد گذاشت.
♦ ♦ ♦ ♦
تو را دوستتر میدارم از رؤیاهای خویش
چرا که تو به بار نشستن تمام رویاهایی
برآورد تمام آرزوها
مرا از رفاقتی بی مرز سرشار میکنی
تا دوست بدارم جهان پیرامون خودرا
آبشار و خورشید و درختان را
پرندگان و ماه و سرزمینم را
و تو را
♦ ♦ ♦ ♦
پیدا کردن دوستان واقعی سخت
ترک کردنشان مشکل
و فراموش کردنشان غیر ممکن است
♦ ♦ ♦ ♦
نوشتههای روی شن، مهمان اولین موج دریا هستند
اما حکاکیهاى روی سنگ، مهمان همیشگی تاریخ هستند
و دوستان خوب قدیمی، حک شدگان روی قلبند و ماندگاران ابدی
♦ ♦ ♦ ♦
دوستای خوب بهترین خاطرهها رو برای همدیگه میسازن
من قشنگترین خاطرهها را با تو دارم دوست خوبم
♦ ♦ ♦ ♦
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم
صافی آب مرا یادتو انداخت رفیق
تودلت سبز، چراغت روشن
چرخ روزیت همیشه چرخان
نفست داغ، تنت گرم
دعایت با من
معجزهای وجود دارد که دوستی نامیده میشود
و در میان دل اقامت دارد
شما نمیدانید که چگونه بوجود میآید و چگونه آغاز میشود.
اما شادمانی که برایتان به ارمغان میآورد همیشه موهبتی خاص میبخشد
و شما متوجه میشوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است!
♦ ♦ ♦ ♦
فراموش کردن رفیقان قدیمی، بی احترامی به قانون خاطرههاست
ارادت مرا هر روز در سر رسیدت تیک بزن…
♦ ♦ ♦ ♦
یادته زیر گنبد کبود دوتا رفیق قدیمی بودیم
و کلی حسود؟
تقصیر اون حسودا بود که حالا
ما شدیم یکی بود یکی نبود …
♦ ♦ ♦ ♦
قلب، مهمانخانه نیست که آدمها بیایند دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند.
قلب، لانه گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد.
قلب، راستش نمیدانم چیست؟
اما این را میدانم
که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است!
برای همیشه…
♦ ♦ ♦ ♦
حکایت رفاقت دیرینه من با تو
حکایت قهوهایست
که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آن قدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
تمام که شد فهمیدم
بازهم قهوه میخوام
حتّی تلخ تلخ
منبع : متن دوست خوب